۶ماهه باهم حرف میزنیم خیلی دوسش داشتم قصدمون جدی بود جفت خانواده ها درجریان بودن.ولی پسره خیلی بداخلاق بود همیشه حرمت هارو میشکوند فحش میداد ولی من حتی برنمیگشنم بهش بگم چرا اینطوری میگی میریختم تو خودم گریه میکردم دنبال بهونه بود همیشه میگفت کسی دیدی برو مجبورت نکردم بمونی وخیلی خرفای دیگه.
دوروز بود خانوادش تو گوشش فقط ازمن بدی میگفتن.درحالی که خیلی راضی بودن چون هم خانواده خوبی دارم هم خودم دختر پاکیم از هر لحاظ.
داداشش مشاوره مخالف دوستی ما بود آخرش اینقدر گفت کات کنید برادرش پر شد.امروژ مثل همیشه گفت بهتره تموم کنیم چون آیندمون با دوتا بچه طلاق میگیریم. من خیلی براش خوب بودم قید خوشحالی خودم برای خوشخالیش میزدم.گفتم باشع تموم کنیم ولی به روزی خیلی بذ پشیمون میشی کشی مثل من نمیشع برات
بعد ۱ساعت زنک زدع بود جواب دادم میگه خواستم بپرسم ببینم کجایی چیکار میکنی منم گفتم وقتی ما تموم کردیم نباید همش خودمون به هم یادآوری کنیم ناراخت شد قطع کرد کار اشتباهی کردم ؟ خودشم قبول داشت اخلاقش خیلی آمده. نظرتون چیه ؟ میشه راهنمایی کنید
این بحث مال دوستمع گفت از شما نظر بخوام