برای بچم...
برای تویی که نمیدونم یه روز میشه بغلت بگیرم یا نه🥲🩶
ما برای داشتنت خیلی تلاش کردیم و میکنیم...
من برای تو روی خیلی از ترسهام پا گذاشتم
هنوزم که هنوزه برای هرکدوم از این آمپولا تپش قلبم میره رو هزار و از ترس دردم ده برابر میشه
تاثیرات هورمونیش حال روحیمو خراب میکنه و از صبح که بیدار میشم انگار توی یک سلول انفرادی سیاهم...
ولی ما کنار هم این روزا رو میگذرونیم با هر سختی ای
میگذرونیم به امید بغل کردنت دیدنت داشتنت..
میگذرونیم برای اینکه یه روز همه اینارو برات تعریف کنم که برای داشتنت هرکاری از دستمون برمیومد کردیم...
دوست دارم آرزوی همیشگی من...
هر ماه از امیدم یه درصد کم نمیشه هرماهی که توی این ۵ سال و خوردهای گذشت برای من اندازه هزارسال بود ولی هرروز با اشکای توی چشمم که حلقه میزنه داشتنت رو آرزو میکنم برای بیداری شبا بالای سرت برای شنیدن صدای خنده و گریهت تو بیشترین چیزی هستی که از دنیا و خدا میخوام..
آرزوی هرروزم