از این لحاظ ک نمیتونم دردامو ب آشنادوست مادر خانواده بگم بعدا پشیمون بشم
اینجا مینویسم تا خودمو خالی کنم 😞
همه چی خوب پیش میرف تا اینک دیشب دعوای شدیدی بینمون اتفاق افتاد
علتش اینه ک شوهرم و من
با خاله ی شوهرم ک عمه بنده هم هس من ازدواج فامیلی کردم
حرف نمیزنیم ن شوهرم ن من چون منو جادو کرده بودن من خودمو بکشم و تا شوهرم بره با دختر خاله اش ازدواج کنه شوهرمم اون زمان میگف بمیرمم اونارو نمیگیرم
چون خیلی شلوغ بودن
چند روز پیش شوهرم عکسای لبتابشو میزنه ب گوشیش اتفاقی عکس دختر خاله هاشم ک تو بچه گی باهم عکس انداختن اومده تو گوشیش
منم اونارو حذفیدم چون نمیخوام ببینمشون هرچند دختر عمه های منم هستن
ب شوهرم بعد چند روز دیشب گفتم ک عکس های دختر خاله هاتو دیدمو منم حذفیدم
اولش ناراحت نشد گف اول به من میگفتی بعد من خودم میحذفیدم مگ فضولی
منم عصبانی شدم از دهنم هرچی دراومد گفتم
اونم منو انقد کتک زد 😞
نمیدونم چرا یهو اونطور شد ولی دعوای شدیدی اتفاق افتاد البته منم میزدمش اونم منو میزد
حالا باهاش قهرم
ولی یه عکس حذف کردن مگ کتک کاری داره ؟
میگ فقط توگناهکاری ی کاری میکنی انگار من ب دختر خالم حس دارم
میگف من تموم عکساروزدم اوناهم اومد تو عکسا
منم گفتم بازم ببینم بازم حذف میکنم 😏
از دیشب تموم فکرو خیالم اینک چرا منو کتک زد ب خاطر عکس یا اینک بدون اینک بگم حذفیدم ؟!
الان کی گناهکار ؟