منم از عمه هام میگم
وقتی فهمیدن پدرم سرطان داره دارن نهایت سواستفاده رو میکنن
دکتر گفته حرف زدن واسش خوب نیست هر روز زنگ میزنن که مشکلات خانوادگیشون رو حل کنه.یکی از عمه هام گفته بیا با پسر ۲۰ سالم صحبت کن اذیتم میکنه با اینکه هم همسرش هست و هم دو تا داداش دیگ داره پدر من رو دخالت میده
و یا با همسرش اومده خونمون به بابام گفته بود از مریضیت و سختی هات بگو تا همسرم قدرم رو بدونه
اون یکی عمه دیگم ترس افتاده تو جونش و تند تند پول میگیره
هیچکس مراعات نمیکنه همش زنگ میزنن و چون پدر من مهر طلب هست دائم در خدمتشونه
الانم دوباره درداش برگشته و باید بره دکتر .علائمش طوری هست که انگار متاستاز داده😭
همیشه میگم کاش پدر و مادرم یتیم بودن....