با یه پیرمرد ۶۰ ساله در حد دوست معلومی بودیم اونم مرتیکه از نزدیکی شورای شهرمون بود هی بهم میگفتیم این دوستی نباید تموم شه بهم گفت تو عروسیت میترکونم و فلان انروز رفتم تو مغازهش یه سری بزنم بعش چون بازار اومده بدم طرف اومد اول دست داد بهم این دومین دیدنمون از نزدیک بود میگفتم اول دست داد بعد دستمو بوسید بعد اومد از گونم ماچ برداشت دو سه بار هی ماچم کرد منم گفتم بسته دیگه اینطور خجالت میکشم ما مگه رفیق نیستیم دستمو بزور کشید اورد داخل مغاژه یه دقیقه بیا کارت دارم کفتم بابا خواهرم صدا میکنخ میخاستم ظروف ها رو بگیرم بندازم شیشع هارو بشکنم خودمو کنترل کردم چون دیدم یه چند نفر رفتن ترسیدم ابروم بره اما شاید درک نکنین و فش بدین اما کلا دست و بالم بسنه بود نمیتونستم کاری کنم پام یخ زده بود الان چند روزه دارم بالا میارم از اوج چندشی چیکار کنم حالم بد میشه هی طرف بزور دستمو میگرفت بیا تو این معلت پیدا نمیشه میخاست لبامو هم بزور ببوسه اگه منو میبوسید از چندشی میمردم خاهش میکنم سرزنشم نکنین راهکار بکین
بسته غلطه
بسه درسته
ادم با پیرمرد دوست معمولی میشه؟
برو شیشه مغازه پیری رو بیار پایین تا دلت خنک شه
ما را خر فرض کرده ای
از پیرمردا متنفرم همشون هیز و لجنن
چرا بهش دست دادی؟!!!
متاسفانه خودت مقصر بودی هیچ دلداری نمیشه داد که تجربه شه برات
دیگه الان من چی بگم اون کیفشو کرده .جراتم نداری بگم برو رسواش کن که اگه داشتی همون موقع دادو فریاد میکردی
والاا ، آخه چی نصیبشون میشه ازین دوستی
بعد تازه طرف این همه کار کرده هنوز میگه مگه ما رفیق نیستیم
الان چیکار کنم
بابا من جات بودم میزدم در گوشش بعدم دیگه نمیدیدمش
حقته
وقتی داشتی باهاش دوست مثلا معمولی میشدی باید فکر اینجاشم میکردی پس فکرکردی پیرمرد ۶۰ساله محض رضای خدا باهات دوست معمولی شده
سرزنشت نکنیم؟؟؟
چشم... بذار بچه ها جمع شن برات تشویق ایسلندی بریم
با پیرمرد ۶۰ ساله دوست شدی اونم نزدیک عروسیت؟؟
فازت چی بوده اونوقت؟ میشه بگی؟
شوهر هم داری تازه😐
عزیزم ازیک پیرمردی که باچندتازن بوده تاپیریش چه توقعی داری
