با پدرت صحبت کن دوتایی با مادرت برن پیش مشاور... اگه میگه تموم شده حالا حتی دروغ هم بگه مادرت رو از اون حال نجات بده. شما هم درست رو بخون. شغل آینده به این یکسال مربوطه... مادرت اگه شاغل و مستقل بود به این روز نمی افتاد و با فهمیدن خیانت پدرت ولش می کرد و میرفت زندگی خودش رو میکرد... درست رو هر طوری شده بخون... انشالله رابطه پدر و مادرت درست میشه.... حتی اگه میتونی یه مدتی برو خونه خواهر یا برادرت از این محیط دور بشی و تمرکز پیداکنی... مقصر تو نیستی. به خواهر و برادران زنگ بزن و ازشون کمک بخواه.
همین حرف رو هدف و انگیزت قرار بده.
یکبار برای همیشه فکرایی که مثل خوره به جونتون افتاده رو بریز دور یا هروقت داری درس میخونی وقتی اون فکرا اومد تو ذهنت تو یه کاغذ بنویس اینطوری یعنی یادت میمونه بعدا میتونی بهش فکر کنی وقتی داری درس میخونی تمام فکر و ذهنت درس باشه و همیشه هم یه کاغذ داشته باش کنارت افکار مزاحم رو در حد یه کلمه نه بیشتر بنویس رو کاغذ بعدا بهش فکر کن.
اصلا اجازه نده این شرایط بهونه ای بشه برای درس نخوندنت.
بله باهم چت میکنن و تماس میگرفتن
به قول خودش الان دیگه تموم شده ولی مامانم هنوز نتونسته برگرده به زمدگیش و همین داره نابودم میکنه
هر روز غذای سوخته
خونه کثیف
تا جایی که بتونم خودم کمک حالشم ولی خب منم ی توانی دارم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
