عید غدیر بود رفته بودیم خونه یکی از آشناها سید بود بعد موقع خداحافظی دختر خالهم رفت جلو گفت عیدتون مبارک بعد من واقعا نمیدونم چه فعل و انفعالاتی تو مغزم گذشت بهش گفتم سال نو مبارک کاش من بترکم آنقدر جلو غریبه و آشنا سوتی ندم😐😂
یعنی هنوز نگاه آخر خانومه رو یادم میاد دلم میخواد خودمو از بالای پشت بوم پرت کنم پایین