درزمانهای قدیم وقتی مجرد بودیم سه تامون من و دوتا خواهرای شوهر سابقم دوست بودیم (اقوامیم)
من یه خواستگار داشتم و اونا دیده بودن،و همه چیو بهشون میگفتم و اونا هم عشق داشتن و ب من میگفتن و...
از قضا برادرشان با من ازدواج کرد و اونا هزارتا تهمت زدن بهم و فحشم دادن..ک تو فلان بودی و ...
من ک جدا شدم.اونا ازدواج کردن بنظرتون زندگیشون رو خراب کنم؟؟همونجوری ب من تهمت زدن و زجرم دادن..منم ازشون آتو دارم...دو شبه از فکر ان.تقام خوابم نمیبره...چکار کنم بنظرتون؟؟روانم از بین رفته ..همه مون یه طور بودیم اما ب من انگ خرابی زدن