سلام من قراره با پسری ازدواج کنم که یه مشکلی داره اونم اینه که اولا که پدرش فوت شده و بقول خودش مادرش بزرگشون کرده دوتا پسرن و 3تا دختر که این آقا بچه اخریه
خلاصه که میگه مامانم خیلی زحمتمون و کشیده و این حرفا همش از مادرش میگه .. چند بارم که باهم بیرون بودیم واسه خرید هر ثانیه مادرش تماس میگرفت کجایی کی میای خونه و این صحبتا
بهم میگه وقتی ازدواج کردیم من بعد از این که کارم تمام هر روز میرم خونه مامانم بعد میام خونه و توام نباید مشکلی داشته باشی اما من واقعا حس بدی گرفتم از این حرفش جرات هم ندارم اصن چیزی بگم
الان تو خونشون این یه پسر مجرد و دوتا خواهر مجرد هم داره که بالای 40 سالن و کارای ارایشگری و این چیزا انجام میدن
و یکیشونم ماشین داره
وقتی صحبت میکنه در مورد مسائل روزمره فهمیدم که کلا این با مامانش فقط میره خرید میوه و سبزی و تازه مامانشم که جای نزدیک نمیخواد بره مثلا بهش میگه بریم بازارچه های مناطق دیگه خلاصه کلا این پسر فقط با مادرش میره بیرون خرید یا هرکاری و اون دوتا خواهرا مشخصه اصلا دخالتی تو امور زندگی ندارن البته فک. کنم خود مادرش میخواد که فقط با این پسرش بره بیرون گردش و خرید و رستوران و جاها دیگه فقط با این میره کمم نمیره ها بهش میگه هر روز باید ببریم بیرون .. یا حداقل میدونم یک روز در میون باید برن..
حالا من کاری به ایناش ندارم میگم فعلا عقدم نکردیم و اونم خونه مادرش اما میترسم بعد از ازدواجم همین داستان باشه من خیلی دوستش دارم اما واقعا نمیتونم تحمل کنم اولویت اولش هیچ دوم سومشم نباشم چون رو خواهراشم همینطوره دوبار مثلا بهش گفتم چرا خواهرات با مامانت نمیرن خرید و بیرون کلی سرم داد زد و دعوام کرد که که اونام به اندازه خودشون مشارکت دارن و این حرفا تو مشکلت چیه من با مامانم خوبم تو مثل زن داییمی ک داییمو جدا کرد داییم از غصه دق کرد و مرد و این صحبتا منم دیگه چیزی نگفتم .
من میگم بازم همه اینا رو الان تحمل میکنم اما بگید این که میگه بعد از ازدواج وقتی کارش تموم هر روز اول میره خونه مامانش بعد میاد خونه آیا کارش درسته ؟
بگید چکنم 😞