چرا فکر می کنیم

[...شدیدا آبسسد سپ،ولی هوسوک بایسم،[اگر دیدین راجب ی سنجاب کوچولویی حرف میزنم،یا نینی کوچولو یا پسری و مَردی ..یا راجب هرچی و هرکس حرف میزنم ،منظورم هوسوکِ]صافت استنم ولی گاهی از بس پسری هات میشه ک دیگه صافت استن بودنو نمیتونم:(عاشق هوپگیم،ولی تا وقتی خود هوسوک سپ شیپره،کی میتونه رو حرفش حرف بزنه؟😌شیپای فرعی ک شیپ میکنم تهکوک و جیکوک هسن،هوپمین و یونمین شیپرم هستم،ولی سپ ایز ریل😌😂نامجین هم ک دیگه مونی ب جین حلقه داد و رسما ازدواج کردن،دیگه شیپرش بودن نمیخواد،اونا کام اوت کردن عملا✨عاشق رابطه جینکوکم🍒 بنگتن استنم،سولو استن ای هیت یو و تنها فرقه ای هستی ک براش احترامی قائل نیستم پس لطفا هیچوقت اطراف من نپلک☝🏻[ی ادیت کوچولو اینجا بزنم ، بعد از رای گیری برای ماما):اوتی سیکسای نامحترمی ک بخاطر ی حرف فن بیس ک معلوم نیس اصلا کیه کلا هوسوکو مثل همیشه ول کردین ! اگه دستم بهتون برسه پاره‌هستین،از سولو استنا بیشتر ازتون بدم میاد،پس سعی کنین اصلا جلوی چشمم ظاهر نشین💋]عاشق ۱۷ اکتبرم،روزی ک سانشاینم بالاخره از میلیتری سرویس برگشت :) تاپیکای اوتی سونیم مربوط ب قبل کنسرت هاتسِ،بعد هاتس(هوپ ان د استیج)دیگه آدم سابق نشدم، کیوتچه با روح و روان آدم بازی میکرد😭☝🏻از بین کنسرتای هاتس ی کنسرت اوتی سونی هاتس رو دوستداشتم،و کنسرت بعد اون ک جز کنسرتای فاینال بود و هوسوکی نیکد اومد رو صحنه و کمر باریک و خوشگلشو و پوست سفیدشو کرد تو چشمون 😭☝🏻[ی ادیت بعد کنسرت انکور ران سوکجین:سکند بست کنسرتی ک دوسدارم الان ، کنسرت انکور روز اول ران سوکجینه ک س تا نینی باهم تو آهنگ سو وات ، آب بازی کردن😭🎀](۱۴۰۴/۰۸/۲۸عصر امروز تهیونگ اومد لایو و فارسی حرف زد😭گفت:(عصر بهیر،آنها صبحانه میکوردند)،اولشم برگشت گفت فارسی خیلی سخته ولی تلاششو میکنه💞😭آرمی ایرانی نمردیم و دیدیم یبارم ما توسط BTS منشن شدیم🔥🤍آدمیم که لب به غذا نمیزنم ولی دیگه اگه بمیرم هم یادم نمیره صبحونه بخورم🍓(آخه گوش کردن ب حرفای تهیونگ شی جز واجباته)🛐زندگیم رسما به دو بخش قبل از عصر بهیر و بعد از عصر بهیر گفتن کیم تهیونگ تقسیم شد🍭💞😭

 Baby , angels like you cannot fly to hell with me

🩹💚I'm healing 

 Baby , angels like you cannot fly to hell with me

کاربری دست ۲ نفر میباشد تاپیک هارو قاطی نکنید باهم .

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...