پسرم سه سالشه چند روز پیش تو پارک گم شد دنبال بچها رفته بود و بعدش ی پرایدی خواسته بود ببرتش ک ی پیرمرده انگار فهمیده بود و نذاشته بود و بچمو داده بود پاسگاه . ما هم بعد از کلی گشتن و حال خرابی من از پاسگاه پیداش کردم .اما ب باباش چیزی نگفتم ولی خب همش ی جوریم چون ازش چیزی قایم نمیکنم آخه اگه بگم اینم پیش خانواده ش میگه و تا آخر عمر باید حرف بشنوم . خداروشکر بچم حالش خوب بود
حالا پسر من از دو سالگی هر جا میره با من میاد گزارش لحظه به احظه شو واسه باباش میده، حتی میگه بابا امروز مامان تو ماشین کمربند نبست رانندگی کرد😂😂 شانس اوردی پسرت چیزی نگفته
ازدواجم سنتی بود از طریق واسه اومد و زود ازدواج کردیم اوایل نگو ترک کرده بود تا یه مدتی من حتی نمیدونستم ایشان معتاد بود بعد که اولی رو حامله بودم کم کم چهرشو نمایان میکرد.تا اولی اومد زمین ناخواسته و نادونسته نگو دومی رو چهار ماهه باردار بودم با شوهرم هر جا رفتیم که سقط کنم گفتن نمیشه غیر قانونی و این حرفا ک بدنیا اومد باید ببینیش چه بچهای زیبا و دلنشینی هستن