2777
2789

دوستم تولد خواهرش دعوتم کردم 

گفتم که حجم و فشار درس و کارم زیاده نمی تونم بیام 

گفت خواهرم کلی با خدش حالی تو رو دعوت کرده 

دلم براش آب شد واقعا ... گفتم باشه می یام 

بعد این ۲ روزه کلی اتفاق افتاد و حتی شب ها هم مهمون داشتیم نرسیدم به برنامم و کلی عقب موندم.

حالا تماس گرفتم و به دوستم و بهش توضیح دادم بعد خیلی سرد برخورد کرد و گفت هر جور خودت می دونه باشه خدافظ 

مشخص بود ناراحت شده 

به نظرتون چه کار کنم ، برم ؟؟؟ 

کارم زشت بود؟ نمی خواستم دل بچه رو بشکنم ها ولی خب کار هام عقب افتاده می ترسم نرسم یه وقت 


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بزا ی شب دیگم برنامت عقب میفتاد چیمیشدمگه

می ترسم به برنامه امتحان هام نرسم اخه 

باید برم آرایشگاه ابروهام نامرتبه 

کادو هم بخرم 

به خودمم برسم 

همه این ها حداقل ۳ ساعت زمان می بره 

۳ ساعت هم برم اونجا 

میشه ۶ ساعت 

به نظرت ارزش داره ؟؟ یه جوری شدم اصلا 

خو برو یه بوسش کن ی عکسم باهاش بگیر باور کن تو اون زمان حتی اگه نری بافکر نرفتنت درسم نمیتونی بخونی

آخه خیلی شلختم😅باید کلی شیو کنم و لباس اتو کنم و موهام رو از وزی دربیارم و کادو بخرم و ........

۲ روز پیش تولد خودم انقدر سرم شلوغ بود همه برنانه های خودم دو هم کنسل کردم 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792