nafasjonammmm مدیر استارتر عضویت: 1403/01/24 تعداد پست: 584 عنوان مطلقه 319 بازدید | 10 پست چرا بعضیا فک میکنن خانومای مطلقه هرزه یا خونه خرابن همه ک مثل هم نیستن بعضیاشون واقعا خانومانه زندگی میکنن 1403/03/05 | 13:38 9 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
پرنیان۹۵۹۸ عضویت: 1401/05/05 تعداد پست: 18776 بخاطر مغزهای کوچک زنگ زده برای خانه کوچک همسایه ات، چراغ آرزو کن💡بی شک حوالی خانه ات روشنتر خواهد شد🌟
_danzheh_ عضویت: 1402/12/06 تعداد پست: 22639 چون همه رو با یه چوب می زنن. مادر یعنی تماشایی ترین تماشایی دنیا
آندیاایران عضویت: 1402/09/28 تعداد پست: 14829 این طرز فکر واقعا اشتباهه من حتی توی اوج فروپاشی خودم سعی کردم حال یکی دیگه رو خوب کنم، متاسفانه خیلی مهربونم و دل رحم ( -_-)درخواست دوستی پذیرفته نمیشود حتی شما
خارِدلتون عضویت: 1396/10/05 تعداد پست: 4121 اون بعضیا خیلی کم هستن ولی خب هستن. از همه چیز خستم💔اکثر کامنتهای منو با لحن مهربون و بدون نیش و خشونت کلا بخون(⌒‐⌒)
iiimomiii عضویت: 1402/09/10 تعداد پست: 3066 والا خودت ب شخصه داری میگی بعضیاشون ینی اونقدا هم مطمئن نیستیدرصورتیکه فضاوت کار خداست گــ🌹ـلی نمانده خـ🦋ـودت گل باش...
saradrln عضویت: 1402/03/12 تعداد پست: 2036 دقیقا من خودمم همیشه اونجور فکر میکنم بعد میگم توبه عذاب وجدان میکشم واقعا همه مثل هم نیستن ولی زمانمون خیلی خرابه دگ من خیلی مطلقه دیدم نمیدونن چیکار کنن با کی باشن متاهل مجردم فرق ندارد براشون اینا دید همه رو خراب کردن
تیتووو عضویت: 1400/02/23 تعداد پست: 3263 متاسفانه زیاد دیدم آوار شدن تو زندگی متاهل ها با احترام به همه مطلقه های انسان
چیپس_نمکی_هسدم عضویت: 1403/03/03 تعداد پست: 2726 مجرد و مطلقه و متاهل نداره تو همشون خراب و خونه خراب کن هست اونا از شوهراشون مطمئن نیستن میندازن تقصیر بقیه چو غرق خاطراتم و غریق بی نجاتم و بی خواب و زابراهم و طوفان حال من:)) بیمتتی سابقم ؛ تین من عزیز مامان♥️
nastaram عضویت: 1398/12/24 تعداد پست: 48463 هیچوقت دنبال قانع کردن انسان های نادان نباش آزادی بیان و آزادی قلم می تواند توسط یک قدرت بزرگتر از ما گرفته شود، اما آزادی اندیشه هرگز !📚🌱❤️🩹. دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد، ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ.ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ....