سلا
خانواده شوهرم توی یه شهر دیگه زندگی میکنن. الان پنج ساله که عروسشونم.
تو این مدت هر وقت خواستن بیان خونه ما، اصلا خبر نمیدن.
باید از یه نفر دیگه بشنوم که میخوان بیان. مثلا زنگ بزنم به خواهر شوهرم، اون بگه فردا مامانم اینها میخوان بیان خونتون.
حالا اون هیچی، صبح فهمیدم که فردا میخوان بیان. زنگ زدم بهشون. کلی ابراز خوشحالی کردم.
بعد دوباره الان زنگ زدم بهشون. پدر شوهرم میگه مگه بهت خبر ندادن که نمیایم. مطمعنم که اگه خودم زنگ نزده بود، فردا ناهار پخته بودم. منتظرشون بودم، زنگ میزدم میگفتن اخی مگه نمیدونستی نمیایم