2733
2734

گاهی یهو که نشستم مثلا ده سال پیشم مثله فیلم از جلو چشمم رد میشه مثلا واسه خواسته و حاجتی که داشتم چقدر چله و دعا کردم و نشده روزها و سال ها گذشته و من همچنان نگاهم به آسمونه در حالی که یه سری افراد با هزار حاشیه فقط لب تر کردند خدا نگاهشون کرده حس میکنم سر کار رفتم؛ بابا یه عمر گذشت چه اشکهایی ریختم و چه نذرا و دعاهایی بابا مگه میشه مگه داریم انقدر اصرار و انقدر سکوت خدا هی .....میشه این دل شب برام دعا کنید خیلی گرفتارم شاید دعای شما بگیره 😢 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

مصر؟

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
از قوانین جهان هستیه دیگه  به هر چی و کسی وابسته باشی دنیا اونو ازت می‌گیرتت و به هر چی بچسبی ...

بابا دیگه چسبیدن نیست خواستن یه حاجت مشروعه که حتی به حیوونا هم جفت میده قوانین جهان هستی فقط باید کلمه کلمه برا من دیکته بشه چی بگم 

2740
مُصِر  یعنی اصرار کننده عزیزم

اها یهو اسم کشور اومد تو ذهنم

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷

اره عزیزم شده ، قرار بود عقد کنم با یکی ک ن تاحالا دیدمش ن میشناسم ولی تو شب خواستگاری عاشقش شدم ، چند روز قبل عقد منصرف شدن و رفتن بخاطر مهریه و گفتن زیاده ، افسردگی گرفتم انقد چله و دعا و نماز می‌خوندم ک برگرده و بیاد ، ب خودم ب زمینوزمان فوش میدادم ، یبار شاد بودم میکفتم میاد یهو گریه میکردم ، یبار ب خدا التماس میکردم ک کاری کنه بیاد یبار کفر میگفتم و میگفتم نمیشنوی اصلا وجود نداری ، تا اینکه یه مورد بهتر اومد و انقددددددر دوستم داره و خوشبختم ک نگو ، و تازه متوجه شدم ک اون خواستگار قبلیم مشکل روانی داشته و دست بزن داشته و خیلی بد دل و خسیس بوده ، و فهمیدم حکمت خدا خیلیییییی بیشتر از حد تصور ماست ، خدا از خیر و سر همه چیز آگاهه و تا نخواد برگی از درخت نمیوفته ، اگه چیزی ک میخوای نمیشه حتما ب صلاحت نیست اصرار نکن


اصرار کردن پافشاری کردن 

گرفتم 

خودم زیاد تز حروف ُِ َ اینا استفاده میکنم برای مفهوم بهتر تا عنوان و دیدم یاد کشور مصر افتادم

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
بابا دیگه چسبیدن نیست خواستن یه حاجت مشروعه که حتی به حیوونا هم جفت میده قوانین جهان هستی فقط باید ک ...

اینکه برای یه خواسته اینقدر مسرانه چله دعا و نذر و گریه باشه چسبیدن به خواسته نیس اسمش چیه؟

این یعنی تا این خواسته نباشه حال من خوب نیست و من نیازمندم 

روح ما خیلی ارجع به جسم ما ، ما حتی می‌میریم روحمون زنده اس  روح ما یه تیکه بسیار کوچیک از پازل خداییه! بعد روح خدایی ما نیازمند باشه اصلا فاصله ارتعاشی با خدا داره که خواستمونو برآورده کنه ؟

خواسته ها باید مثل یه فرمان و دستوری که پادشاه میده و مطمئنه که اجرا میشه یه بار گفت و رهاش کرد تا انجام بشه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز