دختر خالم افسردگی داره روانپزشک میره داروی اعصاب میخوره
خالمو بدبخت کرده
گاهی اعصبانیتش بگیره دیگه تمومه
الانم جیغ میزنه سر همه پاهاشو میکوبه زمین داد میزنه و تهدید میکنه..میگه میخوام برم بیرون میگیم هرجا میری برو هرجارو میگیم میگه اونجا نمیرم
خودشم نمیدونه کجا میخواد بره
تیغ میخواد نداشتیم برداشته لیوان شکسته میگه میخوام با شیشه بازی کنم
بیست سالشه بچه نیست
منم جرعت ندارم باهاش حرف بزنم