2752
2734

اونایی که تو ماجرای زندگیم هستن میدونن اونام که نمیدونم تو تاپیک هام داستان زندگیم هس

زنگ زد گفتم علی رغم میل باطنیم میخوام برا پسرم ازت خواستگاری کنم نمیخوام بلایی که سر برادرم آوردم سر پسر منم بیاد منم گفتم قبلا هم جواب پسرتو دادم الانم هرجا باشه راهمو ازش کج میکنم‌نترس چیزی نمیشه اونم گفت هی عادت داری به ول کردن آدما برادرمم همیننطوری کردی خلاصه خیلییییی دلمو شکست گفتش اگه بلایی سر پسرم بیاد کاری میکنم اون بابای جنایتکارت سر از قبر در بیاره و جلومو بگیره الانم پسرش زنگ زده کلی حرف زده به حرف مادرم گوش نکن من طرف حسابتم و چمیدونم با گیتار عشقم آهنگ خونده که بگه میتونم جا اونو برات پر کنم‌ اللنم کاری ندارم تا جلسه های درمان و روانکاوی تموم شه و خوب خوب شی منم کنارت میمونم نمیدونم چجوری باید جوابش کنم که دل اینم نشکنه من ری.دم تو این زندگی سگی من ..آخه این چه سرنوشتی بود

امیرعلی من تو در وجود من ریشه کرده ای تو یه تیکه از قلبمی که همه جا با خودم دارمت 🖤

اینها خانواده اش سمی هستند خودت ازشون راحت کن 

یه جایی یه جوری زهرشون بهت می ریزن

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

چن‌ سالته‌ 

با‌پسری‌ وارد‌ رابطه‌‌شدم‌و‌ دخترونگیم‌ رو‌ ازم‌گرفت‌ .جداشدم‌ازش‌‌ دعا‌‌کنید‌ بتونم‌ فراموشش‌ کنم‌ .اقا‌ شب‌ بعد‌  منکز‌شد‌ گفت‌قبلا‌ باکسی‌ بودی و‌ دروغ میگی  دخترا‌ خواهش میکنم‌ مثل‌من‌ رفتار‌نکنید‌ .از‌منی‌ که‌ ضربه‌ دیدم‌ نصیحت‌ میکنم‌ هیچ‌ پسری‌ لیاقت‌ نداره‌ .از‌ایندم‌ میترسم‌ و‌ تنها‌راه‌ ارتباطی‌ مون‌‌‌یه‌‌سیم‌کار‌ ت‌ بود که‌‌ شکوندمش‌ ادرس‌ خونمونو‌ بلد‌ نیست‌و  میخوام‌ فراموش کنمش
اینها خانواده اش سمی هستند خودت ازشون راحت کن  یه جایی یه جوری زهرشون بهت می ریزن

اینا سمی نیستن حقم دارن هرچی بهم بگن نمیتونم چیزی بگم 

امیرعلی من تو در وجود من ریشه کرده ای تو یه تیکه از قلبمی که همه جا با خودم دارمت 🖤
اینا سمی نیستن حقم دارن هرچی بهم بگن نمیتونم چیزی بگم 

الان امضات خوندم واقعا چه دردناکه! خدا صبرت بده! 

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!

تجربه ۵ ساله من از سایت 

تاپیک های دنباله دار ۱۲ شب = سرکاری

سال به سال هر سال‌ صحبت از نفت و چراغ و سپیده‌دم است صحبت از سفره گشودنِ صبح است صحبت از علاقه عجیبی‌به اسمِ عدالت است اما پرده‌ها تاریک پدرها خسته سفره‌ها خالی....
خواهرش که مبشه مادر همین پسر از سایه مم تنفر داره در این حد

تو تقصیری نداشتی ، تو این وسط یه قربانی بودی! 

چطوری خودکشی کرد؟ کسی مواظبش نبود؟

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!
خب اگر پسر خوبی هست بهش فکر کن اما مادرشوهر خطرناکی میشه

سخته در شرایطی نبستم پتانسیل تو رابطه رفتن رو داشته باشم یا ازدواج هرچیم بهونه میارم میگه من هستم تا وقتی پتانسیل رو داشته باشی

امیرعلی من تو در وجود من ریشه کرده ای تو یه تیکه از قلبمی که همه جا با خودم دارمت 🖤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز