دوستان کسی تجربه منو داره بتونه کمکم کنه
.یک شنبه شب اینجا گفتم فهمیدم شوهرم باکسی در ارتباطه
و عکس اندامش رو توی ارسال شده های واتساپ یادش رفته بود پاک کنه... به مدت سه شب از هم جدا خوابیدیم و تیلی باهلش سرد بودم. طوری که خودش میفهمید خالم خیلی بده. هرشب که میومد همه کارهای خونه رو میکرد و به من رسیدگی میکرد تا اینکه این سه روز تعطیلی شمال کارداشت همش التماسم میکرد بیا بریم شمال تو خونه تنها نمون... منم گفتم میخوام چند روز تنها باشم و بهش گفتم خیلی با این کارت بهم آسیب زدی. گفت من عاشق زنمم همه چیز زندگیم زنمه ولی تو فرض کن من بیمارم منکه دارم سعی میکنم به راه بیام چیزی برای تو کم نذارم . گفتم اگر تو مریضی باید بری پیش روانشناس... گفت تو اشتباه میکنی که هی میری گوشی منو چک میکنی. یه چیزی از توش در میاری. خلاصه شروع کرد به مظلوم نمایی من اشتباه کردم و غلط کردم و... اینم بگم شوهرم تو این مدت زندگیمون واقعا از نظر عشق و محبت و توجه میتونم بگم من رو راضی نگه میداره و یکی از دلایلی که خیلی سخت باورم میشه که این کارو کرده اینه که رابطه جنسیمون خیلی خوبه و تو زندگی هر دوتامون راضی هستیم. یعنی خودش دائم میگه من واقعا از زندگی با تو راضی هستم و خیلی آرامش دارم. ولی اینکه با این حال چرا گاهی اوقات میره این کارو انجام میده برام عجیبه. خودش دوبار اعلام کرده که من بیمارم فکر میکنم چون مجردی زیاد انجام داده دچار اعتیاد جنسی شده... ولی باید چیکار کنم. دارم دیوونه میشم. هم شوهرمو خیلی دوست دارم هم فکر اینکه شوهرم این کارو نمیتونه کنار بذاره داره دیوونم میکنه