ارتباط دوباره با خانواده همسر

آخی عزیزم انشالله حال خوب مهمون دلت بشه 

سلام ایلدا جان ،امیدوارم حال پدرت هر چی زودتر خوب بشه ونگرانی رفع بشه، در مورد همسرت بنظرم زیادی داری بخودت سخت میگیری همسرت الان چیزی برای ازدست دادن نداره فقط تو براش موندی بزار رفت وآمد کنه این بخشی از زندگیت هست اگه باهر بار رفتن همسرت اینقدر مایوس وناامیدی از زندگی بشی که دیگه ازت هیچی نمیمونه زندگی متاهلی پر از این فراز نشیب هاست باهر بحث ومشاوره اتفاقات قبلی باز میاد به ذهنت گذشته ها رو بریز دور به نکات مثبت همسرت فکر کن بخاطر تو جلو مادرش ایستاد خونه وماشین که اینهمه براش عزیز بود بنامت کرد پس اونم داره به اندازه توانش تلاش میکنه ، اینقدر با شک وتردید که امیر عوض نمیشه وایکاش تصمیم دیگه میگرفتم زندگی رو بکامت تلخ نکن ، شوهرتو رهاش کن مشاوره نصف کار درمان هست یک مرد سی ساله باید یاد بگیره از همسرش حمایت وپشتیبانی داشته باشه بقول معروف دیکته نا ننوشته غلط نداره بزار رفت وآمد محدود داشته باشه ببین چقدر تغییر کرده حالا که از مادر شوهرت دوری دیگه احتمال دخالت‌ها کمتر هست واز راه درو فرمان میده😉

مرسی ایلدا جون امیدوارم خوشبخت ترینم باشی

مشکل چیه شما ک باهم زندگی میکنید

سلام روماهت.خداروشکر که حالت بهتره.دیروز کلا توفکرت بودم اول صبحی اومدم تاپیکاتو چک کنم 🥺

ایلدا چه عجب ، یعنی بابات با مامانت دعوا کرد و بالاخره فهمید خب با کیه ؟ 

بابات که تو رو دید چه عکس العملی داشت باهات مهربون بود ؟ 

باورم نمیشه بابات با مامانت دعوا کرد آخه گفتی خیلی به حرف مامانت بود 

ایلدای قشنگم چندتا ریپلای ازت داشتم که همشو اینجا باهم پاسخ میدم..

اول از همه خوشحالم حال پدرتون خوبه و امیدوارم سلامتیشون رو هرچه زودتر به دست بیارن...

فکر میکنم مادرتون نسبت له شما حسادت دارند(من معذرت میخوام)چون حس پدرتون با توجه به شناخت اندکم نابه...انگار خیلی دوستون دارن...و مادرتون اینو نمیخوان.. دلیلش هم نمی دونم...

امیدوارم تصمیم پدرتون این باشه که مادرتون تحت درمان قرار بگیرن...

چقدر پدرتون اصیل هستن از نظر رفتاری (اگر مادرتون بذارن)..به نظر منم حال بد پدرتون هم فقط به خاطر تو هست ایلدا...چون خواهرتون کوچیکن و به هرحال می تونستن با محبت دوباره با خونه برشون گردونن ..دلتنگ شما بودن..

چه جالب انگار خدا خواست اون اتفاق بیوفته که هم شما پدرتون رو ببینید و رفع دلتنگی بشه هم آقا امیر نرن..

دیدییی خودشون و ثابت کردن؟تو و خانواده ات رو به دیدن خانواده ایی که کلی مدته ندیدن ترجیح دادن؟

از این به بعد من یکی از طرفدار های آقا امیرم😁

عزیز قشنگم میدونم الان درگیری نیاز نیست بیای اینجا و وقت بذاری برای جواب دادن پست..ما درکت میکنیم..فقط از حال خودت خبر بده بهمون🩷

سلام عزیزدلم قربونت برم خودت مهربونی 💙💜

خوندم و چقدر متاسف شدم .

الان حال پدرت چطوره زنگ میخاسی بزنی الان بهشون  خداروشکر که خطر رفع شد انشالله همیشه زنده و سلامت باشن🌹💝

 واقعا مادرتو خدا  کمکش کنه.

پدرت بنده خدا مونده بین شماها و مادرت و همش ریخته تو خودش و دیگه نتونسته رفتارای مادرتو تحمل کنه.

حالا مراقب خاهر برادرت باش نذار احساس تنهایی کنن پیششون باش چون مادرت شدت بیماریشون واقعا زیاده و ای کاش پیش روانپزشک و مشاوره میرفتن چون تو که خودتو نجات دادی خاهر و برادرتم تا ابد که نمیتونن پیشت بمونن یه جایی صدا شوهرت درمیاد بالاخره باید اون خونه واسشون امن باشه اما با این وضعیت پدرته که بیشترین اسیبو میبینه چون مریضه. خدا به قلب و جسم مادرت ارامش بده. 

ممنونم فداتشم بابت تگ💝💜💙💋🌷

وااای جدی میگی عجب ادم.... لا الله الا الله خدایا نذار فوش بدم. اخه پیرزن به تو چه که چقدر دستشویی  میره این احتمالا نگهبان دستشویی بوده آمار گیر بوده. اه اه واقعا چه زن بد ذات و بی فرهنگی

قربونت برم تو عزیز دل همه ماهایی💙💜

یعنی وقتی حرف میزنی تمام زندگیه خودم واسم مرور میشه طرد شدن از سمت خانواده، رفتارا و اخلاقای ناجور شوهر نقش بازی کردناشون به ظاهر مهربونی کردن و یه زنو اسیر زندگی کردن و بعد بچه.

ایلدا به خدا خودتو نجات بده یعنی روزیکه تاپیک زدی گفتی از لخاظ بهداشت فلان کارارو میکنه همسرت باورت نمیشه گفتم حیف ایلدا حیف جوونیش.

الانم تو این مرد  رو نمیتونی تغییر بدی فقط عذابت میده و عادتهاشو داره و نمیتونه بذاره کنار مثل بچه ای که سخت میشه از شیر بگیریش. 

چه امپولی واسه چی بزنی؟ ؟؟؟

بحثتون سر چیه ببخش تموم شه 

چقدر شما مودب و خوبی

تک تک ماها رو صداکردی نگرانت بودم خدا خیرت بده