ارتباط دوباره با خانواده همسر

سلام ایلدا جان من خواننده خاموش بودم ولی همیشه در جریان تایپینگات بودم

ببین عزیزم شما وقتی ازدواج می کنی ینی با کل خانواده طرف هم وصلت کردی

کلا پسرا مخصوصا پسرای این روزا به شدت وابسته و بچه ننه هستن . اینکه فکر می کنی که بتونی تا اخر عمر دور نگهش دارین همسرتونو و خانوادشون تسلط و دخالتی نداشته باشن باید بگم کاملاا اشتباه و غیر ممکنه 

نه تنها همسر شما اینجوریه اکثر آقایون اینجوری هستن ولی بنظر میاد کلا همسرتون خیلی وابسته به مادرشون هستن

راستش رو بخوای من خوشحال نشدم وقتی برگشتید بهم ولی چیزی نگفتم تا ته دلتون خالی نشه راستش اینو واقعا صادقانه میگم که حیف شما هست بخوای با این آقا و همچین خانواده ای که داره وصلت کنی 

واقعاا خیلی حیفته بنظرم الان جدا شدن بهتر از دو روز دیگه با بچه جدا شدی یا بخاطر بچتون مجبور به تحمل اون زندگی بشین

خیلی کم دیدم دخترای قوی و مستقل مثل شما خواهشا برای زندگیت یکی رو مثل خودت پیدا کن چون واقعا حروم میشی بنظرم حقتونه که بعد از این همه تلاش و سختی نتیجه ی کارتون و نبینین.  نگران حمایت خانوادت هم نباش چون خیلی از خانوما دیدم بدون کوچکترین حمایتی با بچه تونستن طلاق بگیرن و زندگیشون رو بسازن

سلام ایلدا جان عزیزم لطفا قبل از مرگ واویلا نگیر ، تا زمانی که کسی خلاف میلت عمل نکنه کسی بهت بی احترامی و توهین نکنه هیچ اتفاق بدی نیفتاده تو فقط صبر کن ببین چی میشه تاریخ جشن عروسیت هم باز یه چندماهی عقب بنداز و به شوهرت بگو چون تو نتونستی بخاطر زندگیمون این دوری موقتی رو تحمل کنی من دوباره اضطراب گرفتم و میخوام یکم بیشتر به هم دیگه زمان بدیم (یجوری بترسونش که هر بی حرمتی و دخالت از اونا و عهد شکنی شوهرت یه قدم تو رو به رفتن نزدیک تر میکنه) بعدم صبر کن اگر باز همون روند ادامه پیدا کرد دیگه تو تمام تلاشت رو کردی و این زندگی زندگی بشو نیست برو دنبال سرنوشت خودت

برعکس همه به نظر من نباید این دفعه از در محبت وارد بشی 

اگه بهش محبت کنی ناخودآگاه داری بهش میگی اشکال نداره کارت 

ایشون اگه میخواست رابطه رو به خوبی نگه داره تا پایان دوره درمان خانواده رو نمیدید 

اتفاقا محکم برخورد کن به نظرم 

گلم این چ حرفیه میزنی بگو تو رفت امدتو بکن ولی نه من میام نه اونا بیان این خونه...بگو تغییری هم‌تو رفتارت ببینم‌میرم‌پشت سرمم‌نگا نمیکنم والا تویی ک زنی از اون تحملت بیشتره😐

هر وقت خواست بره خودتان هم همراهش برید که نتونن علیه  شما تحریکش کنن .

سلام انقدر از الان بدبین نباش مطمئنا همسرت از اتفاقاتی که افداده درس گرفته و کمتر تحت تاثیر خانواده قرار میگیره من فکر نمیکنم اتفاق بدی بیفته

به نظر هرگز نمیشه دختر و یا پسری رو از خانوادش برای همیشه جدا کنی.بالاخره طرف هرچقدر هم مقاوم باشه دیر یا زود برمی گرده پیش پدر و مادر.اما مساله شما اینطور که گفتی دخالته خانواده همسرتونه.مهم ترین نقش رو در جلوگیری از دخالت بی مورد والدین در زندگی مشترک همسر آدم بر عهده داره(چه زن چه مرد فرقی نداره) ایشون باید با خانوادش صحبت کنن و بگن دخالتی نداشته باشن و احترام دو طرفه باشه هم از جانب شما و هم از طرف اونها.کلید حل مشکل شما فقط همسرتون والسلام 

چی شد یلدا.   ؟ با همسرت صحبت کردی؟

سلام عزیزم بالاخره چاره کار قطع رابطه نیست . اونا پدر و مادرش هستن و نمیتونید انتظار داشته باشید کلا همدیگه رو نبینن. چاره اینه که رو خودتون کار کنید 

قطع رحم عواقب بدی در زندگی تون خواهد داشت 

همسر منم خیلی به خانوادش حساس بود اوایل سادگی میکردم میگفتم خواهرت بد زندگی مارو میخواد یا مادرت فلان حرفو زد دیدم همسرم اذیت میشه ... تصمیم گرفتم ازشون تعریف کنم رفتارهای خوب واقعی‌شون رو بولد میکردم بعد وسطش میگفتم فقط حیف فلان حرفو میزنه دل میشکنه وگرنه خوبه ها....کم کم همسرم هوشیار شد... الانم احترامشان رو داریم ولی اجازه ی دخالت نمیده... شما باید یواش یواش پیش میرفتی البته من اخلاق مادرهمسرتو دقیق نمیدونم... ولی قبل از اینکه ببینیدش بگو پیش بینی میکنم باز مادر یه حرکتی بکنه که عروسی خراب شه شما حالا برو وبیا به من بگو درست میگم یانه...

مثلا خود من تو جمع که بودیم بهم متلک میگفتن رو پای شوهرم میزدم بعد میگفتم میبینی من ساکت نشستما ببین چی میگن.یا مثلا جاریم به همه سلام میکرد  از من رد میشد و محل نمی‌داد همسرم میگفت اشتباه میکنی چند بار همونجا دستشو فشار دادم یعنی ببین ... دیگه حرفی نداشت بزنه....همسر شما حتما بهش ثابت نشده مادرش خیر خواهش نیست

من معمولا تشویق به طلاق نمیکنم

چون در بیشتر موارد دو طرف مقصرن ولی یکی بیشتر ، در مسئله شما باتوجه به رفتارهای عجیب مادرشوهرتون و از همه عجیب تر برخورد ساده لوحانه شوهرتون خیلی مصمم هستم بگم طلاق بگیر

وای چقدر تو خانمی دختر

کیف میکنم حرفاتو میخونم انگار یه استاد دانشگاه داره حرف میزنه