اره خدایش بلاخره به هزار بدبختی به داداشم گفت
خلاصه ما که حالا قایمکی حرفامون رو زده بودیم اومدن خواستگاری
رفتیم تو اتاق مثلا حرف بزنیم
تو اتاق کلی خندیدیم
نیم ساعت الکی تو اتاق بودیم
خواستگاری تمام شدن و رفتن
داداشم گفت شماره که ندادین به هم
گفتم نه مگه دیوونمـــــــــ
خخخخخخخخ
خلاصه عروسی کردیم الان اقامون خوابه منم پیش دخملمم۳/۱۲/۹۳عقد کردم