دخترخواهرم تازه میخواد راه بره اِنءشااَلله ! رفت حموم منم شوهرم خونه نمیاد چندوقتیه سرکاره اونم شانسا اونموقع داشت پیام میداد ولی بااین حال مراقبش بودم نیفته از روی میز یه چیز برداشته بود افتاداز دستش پشت میز خم شد برداره سرشو زد به کنار میز گریه هم نکرد فقط جاش قرمز شد خواهرم اومده میگه توکردی اینطوری شدی فلان شد مراقبش نبودی! یه لحظه فکر کردم اگه پسر من می موند الان دوماهش بود تقریبا الان به جای اینکه از خواهرم حرف بشنوم پسر خودمو بغل میکردم بعد سرشامم که مامانم بهم گفت حیف نون با پاهام زدم به پیاله و لیوان اونم پیاله رو کوبونود به دستم! شما بگین حق باکیه؟ هرچی خواسته براش اوردم ازخونمون نه نیاوردم یه تیکه شام پخته منتشو سرمن میذاره!
تنهایی میترسم شب خونمون تنها بخوابم وگرنه همین الان پامشیدم میرفتم