۱۸ ساله که ازدواج کردم شوهرم از اول با برادراش شریک بود
بعد ۱۸ سال هنوزم شریکه و عین این ۱۸ سال اونا هر روز با یه برنامه ای حق ما رو خوردن و شوهرم همیشه سکوت کرده
هر وقت حرفی بزنم میگه حق با توعه ولی نمیتونم کاری کنم ما شریکیم و نمیتونم هر روز دعوا راه بندازم ، میگم جدا شو ولی فکر نکنم هیچوقت جدا شه تا اخر عمرم من باید حرص بخورم و بریزم تو خودم چون شوهرم به این یه دونه حرفم هیچ وقت اهمیت نمیده
خسته شدم هر سال شب قدر از خدا خواستم ولی هیچ وقت نداد
جدا شدنشون برام مثل یه ارزوی غیر ممکن میمونه دیگه