بیماریم مگه اینکه خدا شفا بده، یه مدت خاموش بود دوباره علائمم شدید شده😢
نداشتن خواهر و همدم و مونس که باهاش درددل کنم
خدایی هست بس بزرررگ
انشاالله برام چاره ای پیدا کنه از دست شوهرم خلاص شم وطلاق بگیرم
۱۸ ساله که ازدواج کردم شوهرم از اول با برادراش شریک بود
بعد ۱۸ سال هنوزم شریکه و عین این ۱۸ سال اونا هر روز با یه برنامه ای حق ما رو خوردن و شوهرم همیشه سکوت کرده
هر وقت حرفی بزنم میگه حق با توعه ولی نمیتونم کاری کنم ما شریکیم و نمیتونم هر روز دعوا راه بندازم ، میگم جدا شو ولی فکر نکنم هیچوقت جدا شه تا اخر عمرم من باید حرص بخورم و بریزم تو خودم چون شوهرم به این یه دونه حرفم هیچ وقت اهمیت نمیده
خسته شدم هر سال شب قدر از خدا خواستم ولی هیچ وقت نداد
جدا شدنشون برام مثل یه ارزوی غیر ممکن میمونه دیگه
میشه هر کی میخونه برام دعا کنه شاید خدا صدای شما رو میشنوه 😔😔😔
پدرم....
بیماریم و کمبود محبت از طرف خانوادم از گذشته رو دلم سنگینی میکنن تا ب الان و هیچوقتم محو نمیشن
بیماریم قلبی مادرزادیم که تا آخر عمر باید همش برم دکتر درگیرش باشم
بیماری روان خواهرم ک زندگی من و خانوادم رو نابود کرد
تا من رو تو قبر نکنه دست بردار نیست
کلا از خانوادم متنفرم , خانواده ی بی شعوری دارم
بیماری خواهروبرادرم بزرگترین مشکل زندگیمونه ..دیگه بریدم از بس دعا کردم و قران ختم کردم .خدایا کمکمون کن
نقصی که خودم میدونم
دلم یه بچه دیگه میخواد اما نمیشه همیشه حسرتش به دلم میمونه
