2737
2739
عنوان

داستان دل شکسته ام🥺

116 بازدید | 7 پست

خیلی دوسش داشتم ، با ذوق براش غذا میبردم . چقدر شوق اش داشتم . وقتی می اومد انقدر سرد بود و عصبی ، میگفت ن نمیخورم به رب حساسیت دارم . با چهره خندان میرفتم افسرده و پشیمون برمی گشتم . زار زار گریه میکردم برای دل شکسته ام .انقدر زیبا و مرتب بودم تو مسیر تمام پسرها با حسرت نگام میکردن . انقدر اون قیافه اش پایین تر بود تعجب و بهت رو از قیافه کسی ک با هم مارو میدیدن ؛میفهمیدم . 

دلبسته بودم .☹🥺

وقتی گفت بیا خونمون میخندیدم فک میکردم شوخی می کنه باهام ☹ باورم نمیشد پسری ک عاشقش بودم و اشتباه شناختم . هم کلاس بودیم مثل پیغمبرها رفتار میکرد .مهربون جنتلمن مودب و خودشو پاک و چشم و گوش بسته نشون میداد .

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2728
2740
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687