همش دوست داره پیش پسرش باشه انگار نمیتونه قبول کنه الان زن داره و بیشتر وقتش باید پیش من باشه همش شوهرم رو تحت فشار میذاره که بریم پیش اونا .قبلا میخواست منم باشم با شوهرم اما الان پیشرفت کرده خودش جمع میکنه میره پیشش چون یه شهر دیگه س .به هر بهونه ای میخواد شوهرم بیاد پیشش هر روز زنگ میزنم و پیام میده به شوهرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همش دوست داره پیش پسرش باشه انگار نمیتونه قبول کنه الان زن داره و بیشتر وقتش باید پیش من باشه همش شو ...
اوایل اینجوریه
اینم در نظر بگیر که چندین سال بچشون کنارشون بوده الان اوایلش یکم ممکنه احساس غربت و دوری کنن کم کم اوکی میشه همه چیز
به هر دلیلی که کتاب نمیخونید، مطالعه ندارید، فیلم نگاه نمیکنید و موسیقی گوش نمیدید، به همون دلیل هم تولید مثل نکنید.🌀 فدای سرم اگه یه جاهایی خراب کردم، منم دفعهی اوله دارم زندگی میکنم!🦋
چقد بد مگه میشه انقد وابسته باشه بهش من فک کردم وابستگیش در حد معمولیه ولی انگار ن بیش از حد ...
شوهرم میگه بعد ازدواج نظر خودمون مهمه هفته ای یکبار میریم ازشون سر میزنیم .ولی زنگ زدن روزانه شو نمیتونم کاری کنیم اما اینکه بریم خونه شون دست خودمونه
ینی واقعا بنظرتون درست میشه؟ آخه این عشقی که به شوهر من دارن به برادر بزرگش نشون نمیدن شوهرم ته تغا ...
اطرافیان منم معمولا ته تغاریا و بچه های اخری و بیشتر تحویل میگیرن، بنظرم جای نگرانی نیست و به مرور کنار میان شما هم سعی کن خودتو بابت این مسئله ناراحت نکنی که یوقت نخوان فکر کنن خدایی نکرده میخوای ارتباطشونو بهم بزنی معمولاً بعد عروسی رفت و امدا تازه به اوج خودش میرسه بعدش کم کم به حداقل میرسه وقتی که دیگه دو طرف به زندگی و شرایط جدید عادت کردن
به هر دلیلی که کتاب نمیخونید، مطالعه ندارید، فیلم نگاه نمیکنید و موسیقی گوش نمیدید، به همون دلیل هم تولید مثل نکنید.🌀 فدای سرم اگه یه جاهایی خراب کردم، منم دفعهی اوله دارم زندگی میکنم!🦋
همش دوست داره پیش پسرش باشه انگار نمیتونه قبول کنه الان زن داره و بیشتر وقتش باید پیش من باشه همش شو ...
البته اینم بگم همون قدر که به شوهرم زنگمیزنه و میخواد پیشش باشه اوایل هر روز به منم زنگ میزد اما من کم کم ممرنگش کردم تا به حدی که الان میرم یه شهر دیگه زنگ میزنم گله میکنه که یه زنگم به ما نزدی .من کمرنگش کردم اما شوهرم نه هنوز.ینی میخوام بگم کلا با منم میخواست زیاد ارتباط داشته باشه اما بازم منو به اندازه شوهرم دوست نداره
اطرافیان منم معمولا ته تغاریا و بچه های اخری و بیشتر تحویل میگیرن، بنظرم جای نگرانی نیست و به مرور ک ...
آخه برادر شوهر بزرگ الان بچه داره چهار پنج بار در هفته خونه باباش شام میان.البته اینم بگم برادر شوهرم با ماهی هشت میلیون زندگی میچرخونه ینی به نفعشه که بیاد خونه باباش بخوره که من اینو خیلی به شوهرم گفتم و گفت ما شاغلین بعد از ظهرها هم کار میکنیم وقتی نداریم انقد رفت و آمد کنیم همون ده روزی یکبار میریم ولی هر روز زنگ زدنش واقعا رو مخمه.بعدشم خواهرش از همه زودتر ازدواج کرد ده سالی میشه به اون خیلی کمتر زنگ میزنم البته اونم یه شهر دیگه ست
البته اینم بگم همون قدر که به شوهرم زنگمیزنه و میخواد پیشش باشه اوایل هر روز به منم زنگ میزد اما من ...
شوهرتون راحت میتونه بدون دلخوری روابط وکمکنه اول از هر پنج تا تماس یه دونه روجواب نده ،،،هفته دوم دوتا تماس به مرور کم رنگ میشه این تماس ها به واسطه داشتن مشغله کاری و نشنیدن صدای زنگ چون پدر و مادر متوجه هستن کسی که ازدواج میکنه شرایطش تغییر میکنه و گرفتاری بیشتری پیدا میکنه براش مقدور نیست که همه ی تماس ها روجواب بده
«در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه » «مشو غره به امروزت که از فردانهی اگه»
البته اینم بگم همون قدر که به شوهرم زنگمیزنه و میخواد پیشش باشه اوایل هر روز به منم زنگ میزد اما من ...
اینکه انقدر خوب با شما هم ارتباط برقرار میکنه عالیه بنظرم سعی کنید همیشه این ارتباط و گفتگو ها رو ادامه بدید حتی اگه فقط از پشت گوشی هم باشه ولی جوری رفتار نکنید که فکر کنن نمیخواین ببینینشون یا باهاشون در ارتباط باشین. بعد یمدت انقدر هرکی غرق زندگی خودش میشه دیگه فرصت نمیکنن به اون صورت حتی تماس بخوان بگیرن
به هر دلیلی که کتاب نمیخونید، مطالعه ندارید، فیلم نگاه نمیکنید و موسیقی گوش نمیدید، به همون دلیل هم تولید مثل نکنید.🌀 فدای سرم اگه یه جاهایی خراب کردم، منم دفعهی اوله دارم زندگی میکنم!🦋