2737
2739

شمارش رو که دیدم دلم ریخت اول نخواستم جواب بدم قطع شد ولی بعدش به حرمت مادری که برام می‌کرد خودم بهش زنگ زدم این خانوم خیلی نسبت به من محبت داشت کمتر از مادر خودم دوسش ندارم
خیلی ازم شاکی بود ولی بیشتر گریه هاش عذابم داد، بنده خدا کلی التماسم کرد تروخدا پای پسرم بمون داره نابود میشه افسرده شده..... گفت خونه ما هرشب عزاداریه و...... هرچی گفتم ما راهی برای رسیدن نداریم فایده نداشت میگفت فرار کن گفتم نمیتونم فرار کنم

کلی به قرآن قسمم داد که به پسرم زنگ بزن بگو ببخشید هدیه ها رو پس فرستادم دوباره باهم باشیم.... نتونستم فریبش بدم وقتی آینده ای باهم نداریم و هیچ راه رسیدنی نیس گفتم نمیتونم اما بازم مدام گریه میکرد آخرش گفتم باشه بهش پیام میدم چون بنده خدا بیماره و گریه براش خوب نیس من خودمم مریضم به حدی حالم بد شد چندتا آرامبخش خوردم از بس گریه کردم مامانم از خونه زد بیرون گفت خستم کردی با اشک هات 

به محمد پیام دادم و خواستم باهاش حرف بزنم نه برای برگشتش...... یه چیزایی براش نوشتم و فرستادم اونم همه رو خوند و در نهایت جوابمو داد:دیگه بهم پیام نده نمیخوام اسمت روی گوشیم بیفته میخوام فراموشت کنم و زندگی نویی شروع کنم دقیقا متن پیامش همین بود

نمیدونم چرا از وقتی اینو بهم گفت آروم شدم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740

چرامخالفن خانوادت؟

پس باهاش ازدواج نکن خوشبخت نمیشی خانوادت حتماصلاحتومیخوان

("سخت گذشت تافهمیدم هیچ چیزازهیچکس بعیدنیست")فقط به عشق دخترم ومامانم زندگی میکنم
آروم شدم چون فهمیدم اون قصد شروع دوباره رو داره منم. باید برگردم به زندگی 

فراموشش کن ان شالله که بهترینابرات رقم بخوره

سخته دردعشق

("سخت گذشت تافهمیدم هیچ چیزازهیچکس بعیدنیست")فقط به عشق دخترم ومامانم زندگی میکنم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687