2733
2739

اولأ فکر کنم بدترین عروسیه دنیا مال من بود خواهر شوهرم مادرشوهرم رفتن خودشون تالار رو گرفتن آتلیه همه چی گرفتن منم نبردن تو عروسی باهاشون حرف نمیزدم خلاصع الان شش ماه عروسی کردیم هرچی ب شوهرم میگم بریم فیلم عروسیو بگیریم یا میگفت نمیگیرم یا سر ی چیز دیگه دعوا راه مینداخت دیگه بد ۶ماه راضی شد من تلفنی سفارش دادم هارد اوردن شوهرم جلو در رفت تحویل بگیره گفت کد مرسوله رو هم بگید من سرمو از پنجره کردم بیرون کد رو خوندم واسش بد دیدم اومد بالا داد زد برا چی میای دم پنجره بار آخرت باشه ها؟؟؟بدم پرت کرد اونارو جلوم خیلی ناراحت شدم ازش اون فیلم برام ذوقی نداره فقط دلم میخاد بگیرمش ک حرص مادرشوهرمو دربیارم چون ب شوهرم گفته بود نگیر


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

متاسفم براش

فقط 45 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
 تیکر تولد یک سالگی  دختر نازم ❤️✨خونمان را غلیظ تر کرده ✨ زخممان را عریض تر کرده ⛈️سر به دنیای شاعری بردیم ✨ شعر ما را مریض تر کرده ⛈️       دختری که عاشق شعر و دنیای شاعریه🫢
2731

وا چقدر بد

ازکسی که خجالت نمیکشه،خجالت نکش#پیش پرو،پرو باشید#پیش کسی که بهتون احترام نمیزاره،بهش احترام نزارید#✌️توی قصه زندگیت نقش اول داستان خودتی ،پس قوی باش وکم نیار دختر😎اسم کسایی که موقع شکست ترکت کردن رو بنویس وبرای جشن پیروزیت  دعوتشون کن✌️
من آنقدر از اون شب نفرت دارم نه فیلم نه عکسشو نمی بینم متنفرم با تمام وجود 

دقیقا منم بدترین شب و عروسیه عمرم بود هیچی اونجوری ک میخواستم پیش نرفت

تویی که امضامو میخونی،💛میشه برام دعا کنی امسال فرهنگیان قبول شم💛😢
2740
چرا؟؟؟؟

ببین من بخام‌بنویسم یا بگم سه چهار روز طول می‌کشه ولی مادرشوهرش همه ی لحظات منو از شب نامزدی بهش گه زد تا آخرش 

هیچ وقت نمی بخشمش کثافت اشغال 

روزی که رفتم آینه شمعدون بخرم دعوا راه انداخت نیومد 

خودم پول دادم چون شوهرم پول نداشت خرید کنه 

ولی از صبح بهمون زنگ زد فحش داد 

من تا عروسی سکوت کردم 

ولی همش کرم ریخت 

به شوهرم گفت پول ریختم برای زنت برای خرید در صورتی که مثل سگ دروغ گفت 

چون میخاست خرج کنه دعوا راه انداخت همه چی رو خودم پولشو دادم

اومد تو سالن مثل وحشیا یه دعوا دیگه راه انداخت ازش حالم بهم میخوره

بعضی وقتا. سختگیری های خودمونم باعث میسه سبمون خراب شه عروسی منم پر تنش بود ولی سعی کردم بگذرم که خراب نشه قبلش کلی با شوهرم بحث داشتیم به کنارشب عروسی کادوهارو همه رو مادر شوهرم جمع کرد بعد تالار میخواستیم بریم خونشون گفتم اونجا میگیرم ازشون چون خونمون شهر دیگه ای بود وقتی رفتم خونشون دیدم اونا از ما خیلی زودتر رفتن و یه کاغذ جلوشونه پاکتام جلوشون باز کردن دارن مینویسن خیلی حرص خوردم ولی چیزی نگفتم الان هروقت یاد عروسیمون میفتیم بیشتر خوشگذرونی ها و خوشی ها یادمونه اگه دلخوری هارو کش میدادیم الان همش دلخوری ها یادمون بود

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687