ببین من بخامبنویسم یا بگم سه چهار روز طول میکشه ولی مادرشوهرش همه ی لحظات منو از شب نامزدی بهش گه زد تا آخرش
هیچ وقت نمی بخشمش کثافت اشغال
روزی که رفتم آینه شمعدون بخرم دعوا راه انداخت نیومد
خودم پول دادم چون شوهرم پول نداشت خرید کنه
ولی از صبح بهمون زنگ زد فحش داد
من تا عروسی سکوت کردم
ولی همش کرم ریخت
به شوهرم گفت پول ریختم برای زنت برای خرید در صورتی که مثل سگ دروغ گفت
چون میخاست خرج کنه دعوا راه انداخت همه چی رو خودم پولشو دادم
اومد تو سالن مثل وحشیا یه دعوا دیگه راه انداخت ازش حالم بهم میخوره