تنقلات کلی میخره میذاره تو خونه
لباس خودش همیشه میگه بیا ببرمت برات بخرم
پول خودش واریز میکنه به کارتم
هیچ چیزی برام کم نمیذاره
اما بیرون میریم اون مدام سوال میپرسه چی دوست داری از چیزی خوشت اومده بگو برات بخرم
خودم پیش قدم نمیشم همیشه منتظرم خودش بگه نمیدونم چرا اینقدر تو این زمینه معذبم راه حل چیه
بارها بهم گفته من شوهرتم هر چیزی خواستی بگو
شاید من یه چیزایی ندونم باید خودت بگی
اما زبونم بسته هست برای این مورد
حس میکنم دلش برام میسوزه
چند بار بهم گفته تو خیلی مظلومی