مادر جاریم حالش وخیمه و دکترا جوابش کردن
البته سنش خیلی بالاست
رفتار جاریم طوریه ک تشخیص نمیدم دشمنه یا دوسته
البته شوهرامون باهم قهرن ولی من هر وقت جایی دیدمشون سلام کردم و تو رابطه دوتا برادر دخالت نکردم
ولی جاریم اینطور نیست با شوهرم حرف نمیرنه
وتا الان ک ۳ ساله اومدم بینشون یبار صدای سلام یا خدافظیشو نشنیدم خیلی سرد برخورد میکنه
میشینم پیشش اصلا صداش در نمیاد
منم دیگه خسته شدم از اینکه ب همچین شخصیتی احترام بزارم هیچیش معلوم نیست ی وقتایی ی حرفی میزنه میگی خب دشمنی نداره ولی ی وقتایی.ی طوریه ک میگم چرا من احترامشو بگیرم و باهاش حرف بزنم
الانم ک دکتر مادرشو جواب کرده میگم اگه خدای نکرده برا مامانش اتفاقی بیفته شرکت نمیکنم چون هیچ حرفی باهم نداریم و عین غریبه ها رفتار میکنه
تازه خانم گله کرده ک چرا مادرم برا فوت خواهر بزرگترش نرفته پیشش بهش تسلیت نگفته درصورتی ک ما هیچ ارتباطی باهم نداریم ن تلفنی نه خونه هم میریم هیچی