2777
2789
عنوان

عشق بچگی

149 بازدید | 15 پست

سلام بچه ها خوبید عصر بخیر 

من ۲۶ سالمه یه پسر خاله دارم که نوجوانی دوسش داشتم ..الان دیگه حسی ندارم تقریبا چون یه خواستگار برام اومده که دارم به آینده و ازدواجم باهاش فکر میکنم ..همین چند روز پیش مطرح کردم داخل جمع فامیلی که من قراره ازدواج کنم و خواستگار خوبی دارم ...بعد از اعلام این خبر پسر خالم اومد پی وی من خیلی بی دلیل و شروع به صحبت کرد و یهو رفت انگار میخواست چیزی بگه و منصرف شد ..

فکرم مشغول مونده که آخه بعد از ۳۰ سال که اون آدم پسر خاله منه تا حالا یک بار نیومده بود پی وی من و صحبت کنه و چی میخواست بگه ...این مدل رفتار پسرا برای شما هم پیش اومده ؟ بنظرتون دلیل این رفتارا چیه واقعا فکرم مشغول شده آخه سابقه نداشته اصلا صحبت کنه توی مجازی با من 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خب ازش بپرس بگو نمیخوای سروسامون بگیری و از این حرفا😂

راستش یه خواهر داره که هنوز ازدواج نکرده و خیلی از من خوشش نمیاد 😅 حس میکنم جرات نداره حرفی بزنه ...حتی بعد از اون پیاما کاملا رفتارش عوض شد و روز بعدش که مهمونی همو دیدیم حتی نگاهمم نکرد انگار نه انگار که دیروز اون همه صحبت کرده 😂😅

راستش یه خواهر داره که هنوز ازدواج نکرده و خیلی از من خوشش نمیاد 😅 حس میکنم جرات نداره حرفی بزنه .. ...

خب چیجوری میتونی با این ادم کنار بیای و به زندگی در کنارش فکر کنی؟

حالا عاشق شدنو فاکتور میگیریم

ولی با احتیاط بیشتری فکر کن و تصمیم بگیر

ازکس مورداعتمادبخواه نظرش نسبت به توپرس جوکنه

کسی نیست واقعا ..فقط فکرم مشغول شده که خب آدمی که این همه سال فامیل من بوده و حرفی نزده چرا بعد اعلام این خبر یهو سر و کله ش پیدا شده و چرا یهو رفت و رفتارش کاملا سرد شد

منم عشق بچگی داشتم چه دوران کوفت و دردناکیه .  ولی خوب بهش بگو خیلی صمیمی تو پی وی بگو اون شب ...

چی بگم ...اومد یه سری حرفای بی سرو ته زد و رفت واسه اولین بار فرداش هم طوری داخل جمع فامیلی برخورد کردکه انگار اصلا نمی‌شناسه منو ...ما که ازین دوست داشتن چیزی دستمونو نگرفت فقط چند سال عذاب کشیدم ...حالا ک داشتم زندگیم رو سر و سامون میدادم و به آدم جدید فکر میکردم دوباره با کارای مشکوکش بذگشت

خاله عمه دخترعمه دخترخالع واقعا کسی ونداری

خیرخواه نیستند ...ممکنه بگم و فقط حرف پشت سرم بندازن که فلانی خواستگار داره بعد هنوزم که پسر خالش فکر میکنه ..ازین حرفای بعدش میترسم حقیقتش

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز