ببین عزیزم منم اعتقاد کامل نداشتم بعضی وقتا میگفتم اسکولم
شاید باور نکنی اولین باری که خاستم امتحان کنم همش تجسم میکردم مامانم و داداشم تصادف کردن بعد یهو ب خودم اومدم گفتم خدایا غلط کردم نمیخام همچین چیزی نشه ولی بخدااا همین که صدای ماشین شنیدم رفتم طرف پنجره دیدم داداشم داره پشت ماشینو نگاه میکنه یعنی قلبم یجوری کوبیدا چون تصادف کرده بودن خخخخ