اره قرار بود بریم طبقه پایین خونه پدر شوهرم زندگی کنیم اما الان بابام میگه نمیزارم بری اونجا اگه بری ...
اره نرو من رفتم کاش همون نامزدی جدا میشدم الانم داغ دلم این همه تازه نبود
من اشتباه بزرگم این بود از اول قبول کردم با خانوادش یجا بشینم، نگو اینا میدونستن پسرشون عرضه نداره مستقل بشه و بهش اعتماد نداشتن، فقط منو اسممو و سرنوشتمو قربانی کردن همین مادرش 😭😭😭😭😭
عزیزم . خدا به صدای دلت جواب میده. بعد عروسی خونه رفتی پیش مادرشوهرت یا جدا زندگی میکردی. الان میگه ...
نه کلا بعد عروسی رفتم پیششون، ولی خیلی اذیت کردن و بی احترامی برام هیچ ارزشی قائل نشدن شوهرمم ی درصد پشتم نبود تا حداقل اونجام کسی بهم حرف نگه، الانم بعد دوماه قهر میگه من همینم یا بیا سر خونه زندگیت یا بمون پیش بابات😭
نه کلا بعد عروسی رفتم پیششون، ولی خیلی اذیت کردن و بی احترامی برام هیچ ارزشی قائل نشدن شوهرمم ی درصد ...
عزیزم از لحاظ مالی چطوره. میتونه مستقل بشه. الان تو گذشته منه. اول سبک سنگین کن. مشورت کن. بعد تصمیم بگیر. من الان که افسردگی گرفتم. شوهرم بهتر شده ولی هنوز بچه ننه هست. حرفهایی که بهم زده مثل یه تارموی مادرم رو باهات عوض نمیکنم و ..... تو دلم کینه درست کرده. اما این وسط بچه ام قربونی شد.
روز محشر قیامت خواهم کرد اشک همه رو در میارم. اشک اونایی که بهم ظلم کردن و اشک بقیه از شنیدن دردهایم و ظلمهایی که به من شد😭😭😭