اول بگم از خودم .من یه آدم درونگرام ک کم حرفم ولی حرف هم میزنم چیز مسخره ای نمیگم ک کسیو تخریب کنم یا باعث رنجش کسی شم .ولی جاریم برعکس خیلی برونگرا و سرگرمیشم اینه ک همه رو مسخره کنه و ضایع کنه .همش تو جمع خواهرشوهرا تا من میخوام بگم اره مثلا من از سفر خوشم میاد میگه چه عجب تو یه چیزی دوس داری.کلا خاک تو سرم شده جوابشو نمیدونم چی بگم همین این ک میگم یه نمونه ریز از کاراشه .شوهرمم گیر داده من میخوام با اونا برم بیرون سیزده بدرو همه چیزو هم انداختن گردن من ک تو آماده کن .آماده ام کردم ولی اصلا دلم نمیخواد چشمم به چشش بخوره .نمیدونم چه بهانه ای بیارم
من ازشرایط زندگیت هیچی نمیدونم ولی اگه خانوادت حمایتت میکنن وهواتو دارن محکم باش، جلوی شوهرت وایسا، یه بار که سفت وایسی و ببینه کار به جای باریک میکشع زبونش کوتاه میشع و جلوی خانوادشم میاستع، ازچی میترسی دختر، تهش جداییه، واقعا مگه چند بار زندگی میکنی، اگه بخاطر بچت داری تو سرزدن تحمل میکنی بایذ بگم سخت در اشتباهیی، بچه یه مادر قوی وشاد میخواد، وقتی ببینه مادرش چقد بب اعتماد به نفسه و ضعیفه،متاسفانه باید بگم اینده خوبی درانتظار بچتم نیست
خدارو شکر درست شده شوهرت.من ک فقط فکر طلاقم همش میگم برم اقدام کنم چون واقعاً امیدی ندارم درست شه .
امیدت اول به خدا وبعدبه خودت باشه..الان بری طلاق بگیری وکم بیاری بچتو بیچاره میکنی..شوهرت از شوهرمن بدترنیست من دوباراینقدرکتک خوردم افتادم بیمارستان..الان که فکر میکنم همش بخاطربیفکری وسیاست نداشتن خودم بود..من یه راه بهت میگم یک ماه امتحانش کن وقتی جاریت یاهرکس دیگه ای بهت حرفی زد همون لحظه جوابشو بده برات مهمتباشه ناراحت میشه یابهش برمیخوره فقط نریز توی خودت که بشه عقده وزندگیه زناشوییت رو خراب کنه..دوم اینکه حتی اگه ازشوهرت متنفری همین یک ماه فکر بکن خدای تو شوهرته وباید بپرستیش حتی اگه بددهنی کرد توقربون صدقش برو ببین چطور معجزشو میبینی..فکر کن بازیگری واین یک ماه باید خودتو مجبور کنی فیلم بازی کنی وتوی این فیلم شوهرت همه ی دار وندارته..خودت به داد زندگیه خودت وبچت برس وزرنگ باش..نذارزندگیت بشه بازیچه ی دست جاریه احمقت