پارسال اومد اینجا مامانش نبود هی از من حرف کشید بعد رفت همونا رو صد تا گذاشت روش به مادرش گفت ما رو به جون هم انداخت ، هر چقدرم شوهرم به مامانش گفت زن من از این اخلاقا نداره مادر شوهرم پشت دخترش در اومد
اونوقت دیشب مادر شوهرم کل زندگیش با ماس بدون اینکه هیچی بگه یهویی گفت آیفون رو بزن دخترم اومده 😑 از دیشب خوابه حالا بیدار بشه خدا به داد برسع ، چیکار کنم ؟ نه دوست دارم بیاد خونمون نه دوست دارم دیگه باهاش حرف بزنم
به شوهرم بگم تا این اینجاس بریم خونه مامانم؟
دیگه سال جدید شده
کدورت هارو بذار کنار
باهاش صحبت کن
آره بگو عزیزم مثل اون دفعه میترسم حرف از م ببره برای مامانت بازم دعوا بشه
وقتی حرف میکشه حرف نزن خب
نیاز نیست کار خاصی کنی ، بی تفاوت باش و باهاش در حد هوا بهاریه گوجه فرنگی گرون شده حرف بزن
اگه خواست کار قبل رو تکرار کنه با جملات کوتاه دست به سرش کن حساب دستش بیاد
سکوت کن بزار اون شروع کنه ببین چی میخواد بگه
تو هم آتو نده بی اهمیت باشه برات
بذار بگه ولش کن
مهم نباشه برات
نسبت به آدما بی تفاوت باشی حال خودت بهتر میشه
من اول خیییییلی رفتار بقیه آزارم میداد،بعد دیدم فقط خودم خودخوری میکنم
الان اصلا مهم نیست،هرکس هم که ازش بدم میاد کلا رفتارم رو باهاش تغییر میدم ولی خودمو آزار نمیدم
باهاش حرف می زنی گوشیتو بذار رو ضبط
پیش مادر شوهرت زندگی میکنی ؟
