من ی خواستگار داشتم مثلاااا خیلی عاشقم بود و بی نهایت خوش قیافه
تو دانشگاه از من خوشش اومد
خلاصه مامانم خیلی از قیافه و قد ایناش خوشش اومد میگفت برو باهاش صحبت کن
اولا خواستگاری که اومد گل نیاورد
دوم سه بار بیرون رفتم به اصرار مامانم هبچی نخرید
من ی انگشتر سنگین بابام خریده بود مینداختم مبگفت بیا اینو به عنوان حلقه و نشون بنداز😂😂😂
خلاصه ی شب اینقدر داد زدم که مامان اگر خوشت میاد ازش خودت برو زنش شو
دیگ بابام فهمید راضی نیستم حلش کرد مرتبکه گاو رو
البته انشالله که خوشبخت بشه هرجا هست