اومدم دیدم خونه افتضاح بود از بس کثیف بود
وچندتا ظرف هم شکسته بود
اونارو تمیز کردم روزا هعی میگذشت شوهرم همش تو گوشی بود و زنگ میزدم باغ رفیقش بود
جالب اینجا بود اون مرد که موقع پریودی هم باهام میخوابید اونموقع یک ماهی بود بهم دست نزده بود
بعد من تازه عروس بودم حدوداً پنج شیش ماهی بود عروسی کرده بودم اومده بودم شهر غریب
کسی منو نمیشناخت اینجا به جز فامیلاشون اونم نزدیکا مثل عمه و عمو دایی و خاله
من افسرده هم از خونه در نیومده بودم بیرون اصلأ خلاصه دیدم رفتارهای شوهرم مشکوکه یسری از حموم در اومده بود دستش خیس بود هرچی میزد اثر انگشت باز نمیکرد گوشی رو رمز عددیش رو زد من پشت سرش بودم فهمیدم بعد نصف شب رفتم همچی رو چک کردم دیدم با دختر همسایشون که تازه مطلقه شده دوسته و زمانی که من روستا بودم اونو آورده خونمون رو تخت من باهاش س... هم کرده
ببخشید حتی بهش گفته بوده زنمن مثل کویر میمونه تو آب داری
خیلی گریه کردم شوهرم هم معذرت خواهی کرد گفت تکرار نمیکنم ولی تکرار کرد تا دختر ازدواج کرد رفت یه شهر دیگه ولی میدونم الآن دیگه با دختره نیست
منم مجبوری موندم ازش بدم میاد بین بد و بدتر موندم خیلی دلم شکسته...