بچها من دیگه روانی شدم نمیدونم چی درسته چی غلط من اشتباه میکنم یا نه
شوهرم پا شده رفته ی شهر دیگع دنبال ماشین فاصله اون شهر تا خونمون تقریبا ی ساعته
یکی از دوستاش هم اونجاست از صبح رفته
الان ساعت ده نیومده
بعذ اظهری زنگ زد دیدم صدا ی دختره میومد داشت با دوستش صحبت میکرده
دوستش رل داره میشناسم رلشو
الان زنگ زده ک اره وسایلتو جمع کن ی اسنپ بگیر پاشو بیا پیش ما رل دوستش اصرار ک بگو بیاد
دوستش خونه مجردی داره
اول گفتم اوکی ببینم چی کار میتونم بکنم بد دوباره زنگ زدم من نمیام اولذ ساعت ده شبه
من کجا پاشم بیام خونه مردم زشته
دوما تو اون موقع ب من دروغ میگی
ک هی ن نگفتم خلاصه گفت پس من شب بمونم گفتم تو خجالت نمیکشی رل پسره اومده خونش
توهم میگی شب بمونم تو موندی دیگه نیا پیش من
یعنی واقعا زشت نیست شوهر من شب بمونه حتی اگه من رلشو هم بشناسم بدونمم ادم درستیه ولی یعنی چی اخه
مغزم درد میکنه بخدا