ما یه ساله تو رابطع ایم و تو دانشگاه آشنا شدیم..خانواده جفتمون از رابطمون باخبرن و تا حدودی بهشون گفتیم قصدمون اردواجه...خانواده من اما به خاطر راه دوری خصوصا مامانم میگه نه نمیزارم..و در حال حاضرم گیر دادن بهم که انتقالی بگیر😭من آنقدری اختیار ندارم که بگم کجا میخوام درس بخونم بنظرتون ؟؟له مامانم میگم میگه نه اختیار نداری ما میگیمکجا درس بخونی..خسته شدم بخدا از اینهمه چشم گفتنو یه ساز اونا رقصیدن😑
نمیزارن...مامانم میگه کاش جای خوبی بود کرمان ...فکرشم نکن ...میگم مامان تو که نمیشناستشون خیلی پسر خوبی خانواده آبرومندی داره...میگه نه همشون معتادن فلانن...من اونجا اروین نمیکنم ...آنقدر خودخواهه که حتی حاصر نبست به خاطر من حداقل بشناستشون
کجا قراره زندگی کنین شهر شما یا اونا ؟ اگه شهر اونا یا یه شهر دیگه میخواین زندگی کنین بهتره مادرت راضی باشه وگرنه جایی که بهش نیاز داری نمیاد و اذیت میشی ،، دلتنگی و وقتی که به رفتن خونه پدرت احتیاج داری دورن و این سخته
ازدواج راه دور مشکلات خودشو داره خوب دوست دارن بچه شون کنارشون با یه ادم اشنا ازدواج کنه که خیالشون ...
اونم همینو میگه میگه که میام اونجا به مامانم میگم ...میگن خرش که از پل بگذره کبرنع زیر حرفش
بعدم اینکه دوس دارن من کنارشون باشم ...من زندگی خودمو دارو منم حق تصمیم گیری دارم ...منم با خودم فکر کردم و اونو آدم مناسبی دیدم برای ادامه زندگی...ینی آنقدر نظر خودم نو زندگی مودم بی اهمیته؟
منم دخترمو نمیدم راه دور.شاید اجازه بدم ازدواج راه دور داشته باشه تو شهری که نه شهر ماس نه شهر طرف مقابل ولی تک و تنها هیچوقت نمیفرستمش تو شهری که خانواده شوهر باشه.
کجا قراره زندگی کنین شهر شما یا اونا ؟ اگه شهر اونا یا یه شهر دیگه میخواین زندگی کنین بهتره مادرت را ...
ممکنه اولاش مثلا یه سالی مجبور باشیم شهر اونا زندگی کنیم تا یکم خودمونو پیدا کنیم بتونیم تو شتر بزرگ خونه بگیریم...ولی خودشم میگه که میایم اونجا ...هرچند من خودم دلم میخواد تو شهر اونا زندگی کنیم چون دوستامون همه اونجان...و رابطمونم باهاشون میای خوبه