با یکی اشنا شدم ۳۱ سالشه من ۱۹ میرم پیشش فقط میگه موهات و باز کن ببینم گلسر میخره میبنده موهام و فکرش به موهامه حالا گیر داده فردا برم باز موهام ببافه دلم نمیخاد حساس شدم اینقدر موهام مدل میده گاه بافت گاه دم اسبی قصدشم ازدواجه هیچی نمیگه از چیزای دیگ فقط کلی ماسک موخریده قرص زینک میگه تنها شرطم اینه موهات خوب برسی بلندترشون کنی قراره بعد از عید بیان جلو ولی تمام فکرش چتاش راجبه موهامه میگه اولویت برام همینه
خودشم خیلی سرسنگین و مهربونه جلف نیست یه مرد پخته شدست و عاقل من خیلی بی ادبی میکردم اوایل هیچی نمیگفت بحث عوض میکرد هر چیم میگم میگه چشم ولی دوستدارن بخودمم بیشتررعلاقه نشون بده همش مو نمیشه که