تازه بیوشو دیدم زده حقا که غمت از تو وفادار تر است..
یه مدت باهمدیگه چت میکردیم خیلی باهمدیگه صمیمی شده بودیم و ۲۴ ساعته باهمدیگه بودیم ..
میخواست که منو ببینه یه سری مشکل داشتم شهرمونم کوچیکه میترسیدم .. خودش میگفت که به خاطر همین بام قهر کرد و وقتی کات کردیم خیلی گریه کردم وبه خاطر مشکلم اهمال پیش اومد وخونوادم چتمونو دیدن بعد یه ماه پسره برگشت با یه خط دیگه واینا ولی همین زمان خونوادم به خونوادش فهموندن مثلا من چت هارو دادم
ادامشو الان مینویسم