اول ک فک نمیکردم باهم ادامه بدیم روم نمیشد بعد خودم سرکار بودم لازمم میشد ولی هروقت میگفتم همون موقع هم نمیداد میپیچوند جواب نمیداد
الان ک. بهم وابسته شده برعکس انتظار داره من همه جور براش وقت بزارم هر وقت بحث پول میشه قول وعده میده انجام نمیده ولی خودش هرکار دلش میخواد میکنه
رابطمون این اواخر شکرآب شده
چون بهش اعتماد ندارم نیاز هام و در نظر نمیگیره
کلی هم فالور دختر داره یا ت. دعوا بحثمون میشه اسم دختر.ی میاره بعد میگ تقصیر توعه عصبیم میکنی
خواهرمن چی میگی من فکرکردم همسرته من همسرم توعقدیم رسممونه توعقدم پول نمیدن به دخترازباباش خرجش رومیگیره هرچندقانونی شوهربایدبده والبته اینم بگم شوهره منم اوایل دقیقااینجوری بودش مثل الان تویه مدت که گذشت غیرمستقیم متوجه اش میکردم که بایدپول بده وبعدخودش میگفتش پول بدم ومنم دریافت میکردم ولی اینجوری توتوقع غیرمعقول داری
اره ولی من پول لازم داشت خودم براش ۲۶میلیون زدم ب حسابش اونوقت ک من بیکار شدم دریغ ازین ک بپرسه چیزی لازم داری نداری پول بزنم ب کارتت انگار ن انگار
حتما باید بهش بگی پول بده نه ته مبلغی ک میزنه ۲ت
منم. واقعا ب این نتیجه رسیدم باید رفت سرکار
ولی ایقد. روحیم ضعیف شده افسرده شدم بی انگیزه شدم دلم میخاد برم سرکار ولی نمیتونم فک میکنم کلی ضعف دارم
از بچگی هم ایقد خونوادم کم گذاشتن حمایت نکردن ک بشدت استرسی شدم
میبینم اون اینطوری میکنه بیشتر افسردم میکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
