من سرکار بودم ی چن ماهی بیکار شدم
حالا ب طرفم گفتم ماهیانه بمن بده گف باش چشم یا ندارم آمد دستم باش میدم بهت
دوماه س ماه چارماه گذش خبری نشد در عوض خودش هی میگف داره میره این کشور این جزیره اون جزیره دریغ از این ک بپرسه تو پول لازم داری نداری هیچی
مناسبت ها هم ک میشه تبریک نمیگ وقتی بهش هم میگی میگ من بلد نیستم چشم دفه بعدمیگم حالا هنوز دفه بعد نرسیده ببینم میگ یا نه ولی خلاصه
بعد انتظار داره رابطه خوب پیش بره
حتما باید بهش بگی پول میخام تا بده وگرنه هیچ
س سال هم میگذره
شدم ی آدم بی انگیزه و بی هدف حداقل انتظار داشتم ب عنوان کسی ک باهاشم مرده بالاخره آدم دلش میخواد مردش هواشو داشته باشه باعث پیشرفتش بشه
ولی هیچ اتفاقی نیوفته
من واقعیتش شغل ندارم پول ت جیبی هم خیلی کم دارم ینی ایقد ک همه چی گرونه افسرده شدم از بی پولی بی انگیزه شدم برا همه چی
شما باشین از همسرتون دلتون نمیخاد ماهیانه بده؟ به خودتون
این ک بگ زن این مبلغ برا تو یا بپرسه چیزی لازم داری نداری پول داری اگ نداری بزنم برات
ن این ک. بگ. هروقت خواستی بگو تا بزنم برات
خب یبار ت روت میشه بگی دوبار سه بار ولی ن همیشه و هرماه من روم نمیشه و خیلی سخته بخاطر همین حس بد تصمیم گرفتم فاصله بگیرم جداشیم
بهش هم گفتم ت. قرار بود بهم ماهیانه بدی ندادی هی گفتی این ماه اون ماه ولی هیچ فقط منو برای خودت میخوای منو برای خودم نمیخای ینی این ک حال من خوب باشه یا نه مهم نیست
شما بودین چ میکردین