بچه ها چند وقت پیش زن همسایه با شوهرش به من حمله کردن و منو زدن،دلیلش هم این بود که من به بچش گفتم از جلوی در پارکینگ بره کنار می خوام ماشین بیارم بیرون
شکایت کردم و محکوم شد ولی من اون صحنه ها از جلوی چشمم پاک نمیشه همش هم میگم چرا آخه چرا؟چی گفته بودم مگه اصلا چه دلیلی داشت این کاراشون
یه نفر چطور به خودش اجازه میده بیاد تو خونه دیگران و با کسی اینطوری کنه؟چرا بعضی ها انقدر وقیح و حیونن اینا مگه از جنگل اومدن مگه ارث پدرشون رو طلبکارن
قانون ما هم که اصلا درست و حسابی نیست،جلسه دادگاه که بود قاضی انقدر شوت بود که حد نداشت،این همه مدرک از جرم طرف دیده بعد میگه رضایت بده،نمیدی؟اینا مدارکی که توی پرونده ارائه میدیم رو اصلا می خونن؟اصلا نگاه می کنن؟مثلا خیلی از موارد شکایت من رو رد کرد در صورتی که قشنگ مدرک محکم داده بودم،فیلم عکس شاهد ولی انگار اصلا نگاه نمی کنن مدارک رو رو هوا یه نظری میدن
اصلا اجازه هیچ صحبتی هم به آدم نمی داد نمی ذاشت کلمه ای حرف بزنی
فکر کنم خریده بودنش طرف مجرم اون وقت خودش رو زده بود به ناز و ادا واسه قاضی و آخرش رفته بود تو اتاقش نمی دونم چی بهش می گفت که مرتیکه قاضی اومد سر من کلی داد و بیداد کرد و با چشم گریون از دادگاه اومدم بیرون خدا ازش نگذره من که ازش نمی گذرم
بچه ها هی میگم واگذارش می کنم به خدا ولی آروم نمیگیرم
حالم خیلی بده چقدر بده الکی الکی مورد ظلم قرار بگیری قانون هم ازت حمایت نکنه
اسمش قانون داریم کدوم قانون