تازه خونه ساختیم با مادرشوهرو یه دونه برادرشوهرم تا قبل این با جاریم مشکلی نداشتم ولی از وقتی اومدیم اینجا زیاد میاد رومخم هم خودش هم بچه هاش همش میان اینجا مثلا امروز از صب زود پاشدم خونه رو تمیز کردم ک برا فردا ک روزه میگیرم کار نداشته باشم وقتی روزم نمیتونم کاری کنم
بعد پاشده اومده پایین بچه ها گند زدن ب خونه باز الان رفت خودش خونه باباش من باز باید تمیز کنم دوس ندارم از این اول زیاد اعتراض کنم ک بگن نمیسازه
خب راهشون نده تو خونه
درو باز نکن پرسیدن بعدا بگو حال مساعدی نداشتم نتونستم مهمان بپذیرم
یا بزار زنگ درو زیاد بزنن بعد با هول درو باز کن معذب شن
همیشه هم برای مهمان ناخونده صدتو نزار
اعصابم بهم ریخت
نمیشه درو براش باز نکنی بعد بگی خاب بودم حموم بودم
منم نگفتم خونه نیستی
گفتم درو روشون باز نکن
بعدنم پرسیدن فقط بگو از لحاظ روحی آماده ی پذیرفتن مهمون نبودیو به خلوط نیاز داشتی اینطور خودش میفهمه مزاحمه
اگر تازه عروسی اینم باب کن بدون دعوت جایی نمیری یا جایی میری حتما زنگ بزن
اگر تو یه ساختمونید حتی چیزیم میخوای ببری قبلش تماس بگیر حتما
من اصلا نمیرم اونجا مگه اینکه خودشون زنگ بزنن بعضی شبا بگن حوصلمون سررفته بیا نه تازه عروس نیستم از اونورم برادر شوهر مجردم همسایمونه هرشب ب شوهرم میگه بیا اینور بخاطر اونم ناراحتم میگم بعدا نگن این ناسازگاره
بله ولی خب میدونی عزیزم باید همه جوانب رو درنظر گرفت اگه طبق راه حل شما بخواد رک حرفشو بزنه ناراحتی و اختلاف پیش میاد پای مادرشوهر و شوهر و اینا میاد وسط.همه هم استارتر رو مقصر میدونن
چون همه به این درک نرسیدن که ادم نیاز داره تو خونش تنها باشه و نمیتونه همیشه ی خدا پذیرای بقیه باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
