من یه هم کلاسی و دوس دارم هشت سال میشناسمش. بعد از اون جایی که رشتمون وابسته به یه مرکزی هست رییس این مرکز برای دوستم خیلی پارتی بازی کرده. دوستم طرحش دوسال پیشش بوده با چرب زبونی خودش تو دلش جا کرد. الان واقعا از پارتی بازی هایی که این زنیکه برا دوستم میکنه و دوستم چقدر داره پیشرفت میکنه اعصابم خورد میشه من دارم خودم میکشم تلاش میکنم تا به جایی برسم بعد دوستم خیلییی راحت داره استخدام میشه. این چه عدالتیه!!!!
خدایااا کاش دو دقیقه رگ گردنو ول کنی بیایی جلوم بشینی ببینی چمه....
تو راه انقدر خوش میگذره که میرسم باحال نی
استراحت تو لیست کارام نی
نقطه ی شروع یه روزی بوده مقصدم
واینمیستم فعلاً پره مخزنم
صاف گردنم سر بالا رو به جلو مستقیم جهت
تا زندم راضی نمیشم هیچوقت درخواستم یک کلمست..بیشتر
آرزوی من، آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است.من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی، هنری و اجتماعی زنان است.(فروغ فرخزاد)