من 12 ساله ازدواج کردم، تمام این مدت کار کردم، و هرچه داشتم تو زندگی خرج کردم، سال گذشته هرچی طلا داشتم فروختیم و بخشی از پول خونه جور شد و خونه خریدیم که به نام خودش زد، بدون هیچ چشم داشتی هزینه میکنم، هیچی الان ندارم. فقط زحمت کشیده یه جا پیش خرید کردیم، اونو به نام من نوشت، که در واقع سوری هست، و میدونم ادمی نیست که اخرش به نام من بزنه،
شوهرم مرد فوق العاده نمک نشناس و مغروری هست، هیچ وقت تشکر نمیکنه، عذر خواهی نمیکنه، قدرشناس نیست، کینه ای، انتقاد ناپذیر، همیشه طلبکار، و در کل واقعا غیر قابل تحمله، امشب متوجه شدم به برادرم پیام داده که تا موقع زایمانم خونه ما نیاد، جدیدا دنبال راهی میگرده که خانواده من قطع رابطه کنن. برادرم هم جوابشو داده و گفته تا حالا احترام گذاشتیم دیگه بسه، هرطوری رفتار کنی همونطوری باهات رفتار میشه. امشب بعد این ماجرا با هم بحث کردیم، در نهایت قرار شد احترام متقابل به خانواده من رعایت بشه. اخر شب گفت حالا که طرف داداشتو گرفتی برو پشت اون پیش خرید بنویس که به من واگذار کردی، منم سریع آوردم نوشتم، انگشت زدم. یه برگه جدا هم نوشتم که در مقابل حضانت بچه هام مهریه و حقوق مالی، تمام پولهایی که این مدت هزینه کردم و دادم بهش، همه رو بخشیدم، جالبه میگه حمایت منو از دست دادی، اونا هم حمایت نمیکنن ازت. الان بعد این همه که از من امتیاز یک طرفه گرفته من نمیفهمم کدوم حمایت رو از دست دادم😳
حالا احساس خوبی دارم، احساس سبکی، دیگه چیزی بین ما نیست، من دیگه از این لحظه تو خونه هزینه ای نمیکنم، چون کاری کرد که باهاش عین خودش رفتار کنم، دو دو تا چهار تا کنم و حساب کتاب کنم. تا حالا بدون حساب کتاب همش هزینه کردم و واقعا احساس میکنم راحت شدم. من امشب خودمو نجات دادم.