2777
2789
عنوان

جاری

226 بازدید | 19 پست

سلام بچه ها دیگه از دست جاریم جونم به لبم رسیده

خانوادم یه شهر دیگه هستن و من اینجا هیشکیو ندارم 

که اینم همش جاریم و شوهرش اذیتم می‌کنن

همش با حرفاش میرنجونتم 

مثلا برادر شوهرم قبلاً دختر عمه اش رو میخواست و حتی خواستگاری هم رفتن و نمی‌دونم چرا کارشون نشده 

الان هروقت توی جمع خانواده پدر همسرم قرار می‌گیریم

دختر و پسرای فامیل به شوخی به برادر شوهرم میگن عه فهمیدی فلانی چیکار کرده 

البته نگین اونا مقصرن نباید جلوی زن این بگن چون باید بگم کرم از برادرشوهرمه تا وارد جمع میشیم به خنده و شوخی سراغ اون خانم رو میگیره یا پشت سرش به چیزی میگه

بعد از بچگی طبق گفته ی عقد دختر عمو و پسر عمو رو توی اسمونا نوشتن رو کل فامیلشون میگفتن شوهر من و دختر عموش برای هم هستن که شوهر من اونو نمی‌خواست و با من ازدواج کرد

جاریم که از گفته ی اونا به شوهرش ناراحت میشه 

هی پنج دقیقه یکبار بهم میگهعه هووت رفت توی آشپزخونه عه هووت چه خانمه فلان کار رو کرد عه فلان 

بقیه هم میخندن ولی من چیزی نمیگم 

یا برادر شوهرم توی خیابون یه خانم رو ببینه میگه عهههه چه تیپی زده بعد از یکی دوروز جاریم یه دختر شیک و پیک که ببینه میگه عه دوست دختر شوهرت


یا مثلاً برادر شوهر من توی مجردی با کل دخترای فامیل بوده و شوهر من قبل از من نامزد داشته که رابطشون بهم خورده جاریم دوست دخترای شوهرش رو نمیگه ها ولی هی میگه نامزد سابق شوهرت اینجوری بود ، اونجوری بود


واقعا دلم میخواد از این شهر فرار کنم 

الآنم توی دوره ای هستیم که خیلی فشار رومون هست و من هر روز یه چشمم خونه یه چشمم اشک  اینا هم هی با حرفاشون بیشتر دلمو خون میکنن


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چرا نمیرینی بهشون؟

چون نمی‌دونم جواب این حرفاش که هی میگه دوست دختر شوهرت یا هووت یا نامزد سابق شوهرت رو چی بدم و اینکه ۱۵ سال ازم بزرگتره بخاطر همین زیاد چیزی نمی‌گم بهش 

مگه مجبوری ببینمشون، اگر مجبوری دقیق توی روی برادر شوهرت وزنش بگو خودت سابقه ت خرابه خوبه شوهر من نامزد داشته ولی عاشق من شده تو چی تا اونجا که میدونم همه دخترا باهات خاطره دارن ویه نیشخند و دهن کجی به زنش کن 

مگه مجبوری ببینمشون، اگر مجبوری دقیق توی روی برادر شوهرت وزنش بگو خودت سابقه ت خرابه خوبه شوهر من نا ...

متاسفانه تا یکی دوماه آینده مجبورم هر روز ببینمشون

یکبار با خنده بهش گفتم شمایی که نصف شهر باهاتون خاطره دارن دیگه این حرفا رو نزنین برگشت گفت تو که خاطره نداشتی میخوای خاطره بسازیم

اینقدر خجالت کشیدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز