یه چیزی تو خونمونه....

من تهرانم چجوری برم خوزستان

عزیزم ی نفری پیدا کن بیاد خونتون جن و دفع کنه 

منم از وقتی به دخترم حامله شدم این اتفاق افتاد لباسمو برمیداشتن فضای خونه به شدت سنگین میشد جوری که میومدن رو مبل میشستن زل میزدن بهم نمیتونستم نفس بکشم . به شکل شوهرم میدیدم البته تو خواب وبیداری . یه سری یه نفر واسم دعا نوشت چند روز حالم خوب بود رفتم حموم دعا رو در اوردم گذاشتم کابینت اومدم یادم رفت یه روز بعدش یادم افتاد وای باورتون نمیشه دعا رو برداشته بودن از شوهرم بچه هام پرسیدم خونه رو زیرو کردم نبود که نبود بعد از ده روز سرجاش بود اخرین که ترسم ریخت یعنی دیگه نتونیتن غلبه کنن بترسونتم . بعد از اذان صبح حالت خواب وبیداری دیدم شوهرم بالا سرمه چند بار صداش کردم جواب نداد فهمیدم خودس نیست گفتم بسم الله هیچ عکس العملی نشون نداد بعدش یکی تو گوشم گفت بگو لا حول والا قوت الا بالله العلی اعظیم اینو گفت رفت سمت سقف دود شد ‌چند روز پیش همین ایه رو تو نی نی همین نی نی سایت خوندم واسه دفع اجنه